آققلا: تکرار فاجعه و درسی که میتوان گرفت
امین درودگر، نویسنده گزارش معتقد است سیل در آققلا
فاجعه طبیعی بود که با پژوهش علمی میشد آن را پیشبینی کرد، اما پیشبینی
صرف بدون تدابیر و آماگی ضرور نهایتاً بیفایده است.
امانگلدی ضمیر، فرماندار آققلا جمعه ششم اردیبهشت به ساکنان محلههایی از آققلا دستور تخلیه داد و وضعیت را نگرانکننده خواند: «حدود ساعت پنج عصر با توجه به فشار زیاد آب سد کیسهای شمال یلمه خندان شکست و آب در حال پیشروی به سمت شهر است».
بارانهای شدید در استانهای شمالی مازندران و گلستان از ۲۶ اسفند گذشته آغاز شد. حجم بارش به گواهی آمار ثبتشده در هفتاد سال گذشته بیسابقه بود.
اما پژوهشهای دانشگاهی از حتمیبودن وقوع سیل در دستکم شهر آققلا خبر داده بودند. پس چرا آنجا صحنه یکی از ویرانگرترین سیلابها بود؟ آیا میتوان برای تکرارنشدن فاجعه از تکرار آن در آققلا درس گرفت؟
پیشبینیپذیری و پیشبینیناپذیری سیل ایران
میزان بارشهای یک ماه اخیر در برخی حوزههای ایران بیسابقه بوده است و احتمالاً به دلیل تأثیر تغییرات اقلیمی، نمیشد آنها را پیشبینی کرد.
در این رابطه مهدی قریشی رئیس دانشکده علوم آب دانشگاه چمران اهواز ۱۹ فروردین در گفتوگو با خبرگزاری دولتی کار ایران (ایلنا) اعلام کرد که «ما در روزهای اخیر در حوضه کرخه بارشهایی را که داشتهایم که طی هفتاد سال گذشته در این حوزه بیسابقه بوده است و بعضیها معتقدند که این آوردِ رودخانه یا این ریزشها مطابق با سیل هزارساله این رودخانه است».
اما استاد آب دانشگاه اهواز پس از تصدیق بیسابقهبودن بارشها، به انتقاد از کوتهنگریها پرداخت: «مقدار رسوبی که همین الان رودخانهها حمل میکنند و در پلدختر و معمولان و خرمآباد شاهد آن هستیم که درخانههای مردم فرونشسته است، در حقیقت فریاد میزند که ما حوضههای آبخیز را بسیار دستکاری کردهایم و جنگلها و منابع را از بین بردهایم و تبدیل به زمین کشاورزی یا راه و ساختمان و ... کردهایم.»
به عبارت دیگر، قریشی علیرغم بیسابقه دانستن حجم بارشها میگفت جلوگیری از بروز فاجعهای در حد سیل اخیر پیش از وقوع آن قطعاً قابل دستیابی بود.
اهواز ۲۱ فروردین زیر آب رفت. پیش از آن اما هشدارها آغاز شده بود و علی ساری نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی پنجَشنبه ۸ فروردین در گفتوگو با خبرگزاری دولتی دانشجویان ایران (ایسنا) گفته بود:
«کار در گلستان از پیشگیری گذشته بود. در شیراز هم متأسفانه فاجعه رخ داد... کاری نشود که در خوزستان فاجعه سومی به وجود بیاید. آبها از استانهای مختلف در حال سرازیر شدن به سمت خوزستان است. همچنین میزان بارشها در مناطق بالادستی استان زیاده بوده و چند روز آینده هم سامانه بارشی جدیدی شروع خواهد شد».
پس عدم تعین زمانی وقوع فاجعه ربطی به پیشبینی برای جلوگیری از وقوع آن ندارد.
میتوان در دستکم مورد سیل ویرانگر آققلا ادعا کرد که فاجعه حتی پیشبینی شده بود و اخطار فوری برای جلوگیری از وقوع آن هم کتباً صادر شده بود.
نازیلا کاردان، یوسف حسنزاده و ابوالفضل ارزنلو در پژوهشی با عنوان «شبيهسازی دوبعدی جريانِهای سيلابی شهری با مدل CCHE2D (مطالعه موردی: شهر آققلا)»، منتشرشده در شماره چهارم فصلنامهی دریا فنون در زمستان ۱۳۹۶ (بیش از یک سال پیش از وقوع فاجعه)، به این نتیجهگیری رسیده بودند:
«در اين تحقيق با استفاده از نرمافزارCCHE2D به بررسی بازتاب رفتار هيدروليكی شهر آق قلا در برخورد با سيلابهای ۱۰۰ ساله رودخانه گرگان رود پرداخته شده و با استفاده از شاخص مخاطره، ورودی لازم برای تدوين برنامه واكنش سريع، مديريت بحران، بيمه سيلاب استخراج گرديده است. نتايج حاكی از آن [است] كه با توجه به الگوی جريان شكلگرفته در سيلاب مذكور و نقشههای شاخص مخاطره، تخليه كلی شهر امری ضروری به نظر میرسد. از طرفی با توجه به مساحت پهنه پرخطر، ميزان خسارات وارده سنگين خواهد بود.»
زبان هشدار از این صریحتر نمیتوانست باشد: «تخلیهی کلی شهر امری ضروری بهنظر میرسد».
بنابراین واقعیتها و فکتهایی پیشاپیش وجود دارند که به ما از وقوع «مشروط» فاجعه خبر بدهند. اما چه چیزی شرط وقوع فاجعه را محقق میکند؟
بیتوجهی به پژوهش آکادمیکی که سیل شهر آققلا را پیشبینی کرده بود، نشانه بیتوجهی به محاسبه ریسک در مدیریت بحران درازمدت است. به عبارت دیگر، کوتهنگری در مدیریت بحران و نپرداختن به آن پیش از وقوع فراهمکننده شرایط وقوع آن خواهد بود.
یک دلیل این بیتوجهی اما میتواند ناشی از جهلِ خودخواسته باشد؛ به ویژه در مناطقی که سیل غافلگیرکنندهتر و پیشبینیناپذیرتر از آققلا به نظر میرسد.
در این مورد، جهل خودخواسته یعنی فقدان سازوکارهای مشخص برای جمعآوری و ثبت دادههای اقلیمی، و یا سرمایهگذاری لازم برای تحلیل آنها. برای پیشبینی فاجعه باید به دادههای کافی دسترسی داشت.
پیام الهامی، فعال محیط زیست ایرانیـهلندی و دانشآموخته اقتصاد در پاسخ به پرسش نویسنده درباره سیل اخیر ایران به همین جنبه از بیتوجهی حکومتی اشاره میکند: بیتوجهی به جمعآوری یا دستکم تحلیل دادههای مربوط به جغرافیای خاص هر منطقه که باید با ساز و کارهای دقیق ثبت، گردآوری شوند. بر اساس این دادهها میتوان الگوهای اقلیمی را تشخیص داد و روندهای تغییرات را تا حدی پیشبینی کرد و مثلاً با استفاده از آنها در مکانهای ضروری هشداردهندههای وقوع سیل نصب کرد.
این کارشناس داده معتقد است که افزایش بارش در شهرهای سیلزده نسبت به میانگین ۵۰ ساله باید زنگ هشداری برای مسئولان به صدا درمیآورد تا دستکم لایروبی و زبالهزدایی مسیلها را انجام دهند.
حتی اگر تغییرات اقلیمی و بیسابقهبودن بارشها تحلیل دادهها را بیفایده کرده بود، باز فقدان سیستمهای هشداردهنده مناسب نماد این بیاعتنایی به محاسبه ریسک بودند.
این واقعیت را اردلان توتچی پژوهشگر آب در دانشگاه پاریس ۶ در گفتوگو با نویسنده چنین توضیح میدهد:
«مدیریت هر بحرانی وابسته به بازه زمانی مطلع شدن از واقعه پیش از واقع شدنش دارد. گرچه مدلهای هواشناسی، به دلیل عدم قطعیت موجود در متغیرهای اقلیمی، هنوز قابلیت پیشبینی دقیق بارشهای ناگهانی را ندارند، در غیاب این پیشبینیها میتوان از سیستمهای هشدار سیل بهره گرفت. این سیستمها مجموعه از حسگرها و دستگاههای اندازهگیری بارش در بالادست رودخانهها و یک مدل هیدرولوژیک هستند که شدت رواناب در پایین دست را برای چند ساعت تا چند روز پیش بینی میکنند. با استفاده از این سیستمها میتوان ساکنین مناطق مسکونی یا برنامه ریزان شهری را از شدت وقوع سیل مطلع کرد».
پیام الهامی با اشاره به نمونهی شهر "معمولان" میگوید که بیتوجهی به ریسک نهفته در موقعیت جغرافیایی این شهر را احتمالاً باید از نبود سیستمهای هشداردهنده سیل و سازوکارهای تخلیهی مناسب در آن تشخیص داد: «چهطور ممکن است شهری در دامنهای چنین پرشیب باشد و سیستم هشدار سیل وجود نداشته باشد؟»
درسی که میتوان گرفت
میتوان پذیرفت که بارشهای بیسابقه و سیلابها در پی آن نه تنها دولت و مردم که کارشناسان مختلف محیط زیست را هم غافلگیر کرده است. اما همزمان به روایت خود مقامهای ایرانی،خسارتهای این سیل لزوماً نباید چنین گسترده میبود.
ناصر سراج، رئیس سازمان بازرسی کل کشور چهارشنبه ۲۱ فروردین "خطاهای انسانی" را عامل بخش مهمی از خسارتها دانست. خطای انسانی بنا به تعریف قابل پیشگیری است.
با توجه به آنچه در بالا گفتیم، سیل آققلا و سه بار تکرارشدن آن ظرف یک ماه به دلیل حجم بالای آب میتواند حاوی درسی مضاعف برای ما باشد: این فاجعه طبیعی با پژوهش علمی قابل پیشبینی بود، هرچند پیشبینی صرف بدون عملگری در قبال آن نهایتاً بیفایده شد. به عبارت دیگر، حتی فاجعههایی مثل سیلاب و طوفان را باید پدیدههایی سیاسی در نظر گرفت.
همانطور که گفتیم، پژوهش علمی به داده نیاز دارد و دادهها به تحلیل. از سوی دیگر، تجربههایی که تاکنون کسب شدهاند ــ چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان ــ پیشاپیش راهکارهای جلوگیری از خسارت فاجعهای مثل سیل را پیشرویمان گذاشتهاند.
پرداختن به آن تجربهها، گردآوری آن دادهها و تحلیلشان نیاز به سرمایهگذاری بلندمدت در بخش تحقیق و توسعه و نیز در پی آن، سرمایهگذاری در بهبود فضای شهری و زیرساختهای اساسی دارند. این یعنی حکومت چشماندازی بلندمدت برای توسعه اتخاذ کند.
همزمان حکومت باید بتواند چشماندازی حامی محیط زیست نیز اتخاذ کند و به جای فریبخواندن گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی از رسانهرسمی، به فکر چاره برای مشکلات آتی باشد.
فاجعه آققلا به تنهایی میتوانست گواهی برای اثبات ناگزیربودن تغییر سیاستهای توسعه جمهوری اسلامی باشد. اما سیلابهای اخیر در ایران ۲۵ استان را در برگرفتند و ۱۰ میلیون تن را تحت تأثیر قرار دادهاند که دو میلیون تن از میان آنها در معرض آسیب شدید قرار گرفتهاند و ۵۰۰ هزار تن نیز آواره شدهاند.
پس میتوان تصور کرد که در شرایطی حداقلی نیز پاسخ به این پرسش باید آری میبود: آیا جمهوری اسلامی برای تغییر در سیاستگذاریها - مثلاً با لغو طرح انتقال آب دریای خزر به کویر مرکزی - آماده است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر