صفایی فراهانی: مردم نیاز به قیم ندارند
محسن صفایی فراهانی میگوید، در جمهوری اسلامی قوه مجریه
بیشتر از ۲۵ درصد اختیارات اداره کشور را ندارد. به گفته او حاکمیت فاقد
استراتژی است. "اگر میخواستند برجام عمل کند، نمیرفتند سفارت عربستان را
آتش بزنند."
"همه سر و ته یک کرباسند!" این یکی از حرفهای رایج میان مردم کوچه و
بازار ایران است، وقتی از حکومتگران جمهوری اسلامی و جناحهای اصلاحطلب و
اصولگرای آن سخن میگویند. خبرنگار خبرآنلاین میپرسد، چطور شد که برای
مردم جناحبندیهای سیاسی دیگر به یک معنا توصیف میشود؟
محسن صفایی فراهانی از مدیران دولت محمد خاتمی معتقد است، دیگر نباید مشکلات را پشت عناوین اصولگرایی و اصلاحطلبی پنهان کرد، بلکه باید ریشهای بررسی کرد.
او در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری "خبرآنلاین" میگوید: «سالهاست کشور بر مبنای انتخاب بین بد و بدتر اداره می شود! اما یکبار فکر نشد با بد و بدتر کشور عقب میرود و به سمت بهتر شدن برنمیگردد. این روش پاسخگو نیست.»
کاسه "چه کنم، چه کنم" اصلاحطلبان و اصولگرایان
صفایی فراهانی درباره نقش شورای نگهبان و استیصال اصلاحطلبان و اصولگرایان در آستانه انتخابات ۹۸ میگوید، "هنوز بعد از چهل سال بحث خودی و غیرخودی مطرح میشود".
او در پاسخ به پرسش خبرنگار در مورد کاسه "چه کنم، چه کنم" اصولگرایان و اصلاحطلبان میگوید: «انتخابات یعنی چی؟ انتخابات با چه هدفی برگزار میشود؟ منظور از انتخابات فقط یک کاغذ رای است یا مُراد مشارکت مردم در سرنوشت خودشان است؟! اگر منظور حق تعین سرنوشت است پس باید ابزار آن را فراهم کرد. دیگر نمیتوان گفت که من به جای آنها میخواهم تصمیم بگیرم. من به جای خودم تصمیم میگیرم و باید اجازه دهم که دیگری هم به جای خودش تصمیم بگیرد. باید امکان اینکه مردم در فرآیند انتخابات بروز و ظهور واقعی داشته باشند، فراهم شود وگرنه چه انتخابات را برگزار کنند و چه نکنند، نتایج همینشرایط است! چرا الان شما میگویید که هر دوی این گروههای سیاسی کشور کاسه چه کنم به دست گرفتهاند؟ کاسه چه کنم از چه لحاظی؟ به لحاظ اینکه همه آنها میدانند چه بحرانهایی در کشور وجود دارد و برای مقابله با این بحرانها و پاسخ به مردم دچار مشکل هستند.»
از نظر صفایی فراهانی، وقتی یک قیف باریک وجود دارد که نمایندگان مجلس را از آن عبور میدهند و مجموع این نمایندگان آنقدر توانا نیستند که مسایل امروز ایران، منطقه و جهان را خوب ببینند، بنابراین با مجلسی ناتوان و با "کارایی محدود" روبرو میشویم.
صفایی فراهانی میگوید مردم به قیم نیاز ندارند اما ارکان حاکمیت هنوز با نگاه اول انقلاب برخورد میکند.
او درباره شرکت در انتخابات میگوید: «اگر واقعا شرایط تغییر نکند و انتخابات کماکان دو مرحلهای باقی بماند، بنده خودم رای نخواهم داد. حاضر نیستم بین بد و بدتر انتخاب کنم. ما باید بتوانیم نیروی توانا و آگاه با شرایط مناسب روانه مجلس کنیم.»
ضرورت بازنگری در قانون اساسی
او میگوید: امروز کشور به بازنگری در قانون اساسی و تغییر ساختارها و نگاه جدیدتر نیاز جدی دارد... ریشه بسیاری از مشکلات ایران ناشی از فقدان یک تشکیلات حکمرانی متناسب شرایط روز دنیا است. او از لهستان مثال میزند که پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی، یک تحول بنیادی در اقتصاد و ساختار دولت ایجاد کرد و در یک حرکت، یک میلیون و یکصد هزار نفر از کارکنان دولت را کاهش داد و با حقوق ثابت خانهنشین نمود، ولی اکثر آنها ظرف سه سال در بخش خصوصی فعال شدند و پیشبینیها حاکی از آن است که لهستان بالاترین رشد اقتصادی دهه آینده اروپا را خواهد داشت.
اختیارات ۲۵ درصدی قوه مجریه
صفایی فراهانی در پاسخ به پرسش خبرنگار درباره توان تصمیمگیری دولت روحانی میگوید: «نه اصلاحطلب و نه اصولگرا آنقدر در سیستم اجرایی کشور اختیارات ندارند که اصلا این تصمیمات را بگیرند. کرارا در مصاحبههایم گفتهام که اگر قوه مجریه را به مفهوم قوه مجریه بررسی میکنید، طبق قانون اساسی بیشتر از ۲۵ درصد اختیارات ندارد و به اندازه همان هم باید توقع داشت.» او میافزاید که برخلاف دیگر کشورها، در ایران حاکمیت با قوه مجریه فرق دارد.
درباره شعار "چانهزنی از بالا"
اصلاحطلبان جمهوری اسلامی در تمام دورههای انتخاباتی شعار "فشار از پایین و چانهزنی از بالا" را سر دادهاند. نظریهپردازان اصلاحطلب حتا در وضعیت عمیقا بحرانی کنونی نیز این شعار را هم تاکتیک و هم استراتژی خود قلمداد میکنند.
او بدون اینکه از اختیارات گسترده ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی نام ببرد که فرای قوه مجریه عمل میکند، به ناتوانی دولت در تعیین استراتژی حاکمیت اشاره میکند: «دولت اختیار تعیین استراتژی ندارد فقط میتوانید از آنها انتظار داشته باشید با درپیش گرفتن یک روش اجرای درست مشکلات روزمره را حل کند و نه مشکلات بنیادی را. برای حل مشکلات بنیادی نیاز است که بتوانید استراتژی را تبیین نمایید، این درحالی است که اختیار تعیین استراتژی جای دیگر است، در اختیار قوه مجریه نیست.»
او به دو جناح دموکرات و جمهوریخواه آمریکا اشاره میکند که اگرچه در روش با یکدیگر تفاوت دارند، اما در استراتژی حاکمیت ایالات متحده یکی هستند.
به همین دلیل از نظر او باید در قانون اساسی بازنگری صورت گیرد و قوانین اصلاح شوند و این امر ربطی به نگاه اصولگرایی و اصلاحطلبی ندارد.
"برجام را ارکان دیگر برهم زدند"
این مدیر خواهان اصلاحات اساسی میگوید در همه حکومتهای دنیا وقتی یک استراتژی تعیین میکنند، رئیس دولت اختیارات متناسب اجرایی را نیز داراست. او اشاره میکند به معضل برجام و میگوید "برجام یک کار و تصمیم استراتژیک در ایران بود ولی دیدید که برخی ارکان دیگر آن را برهم زدند؛ و پایبند به آن استراتژی نبودند به همین دلیل هم به نتیجه نرسید".
او میافزاید: «چرا بعد از برجام همه نگاهها عوض شد؟ چرا نگذاشتند برجام به نتیجه برسد؟ چه شرایطی بوجود آوردند که نتایج مثبت برجام که خود برشمردند، منفی شد؟ و امروز چوب آن را همه ملت میخورند. برجامی که همه آقایان بر آن صحه گذاشتند و به صراحت عنوان کردند که همه مراحلش تحت کنترل و نظارت بوده است، چرا باید با مشکل رو به رو میشد؟»
صفایی فراهانی با اشاره به فقدان استراتژی در حوزه اقتصاد میگوید، اهداف حاکمیت، سیاسی است و همه فعالیتها در قالب آن تعریف میشود: «در شرایط حاضر تمام تحلیلها در دنیا حاکی از این است که سه اقتصاد پیشروی دنیا تا ۳۰ سال آینده چین، هند و آمریکا هستند. آمریکا در رتبه سوم قرار دارد و جالب اینکه در همان تحلیل میبینید که در کشورهای آسیایی کشورهایی مثل اندونزی، بنگلادش و ویتنام بالاترین رشدها را در طول ۳۰ سال آینده پیدا میکنند. ما کجا هستیم؟ ما کجا خودمان را در آسیا تعریف کردهایم؟ بنگلادش یک بخشی از هند بود که با تفکیک پاکستان جزئی از پاکستان شد و بعد هم با یک جنگ داخلی بنگلادش در کمتر از ۵۰ سال قبل مستقل شد، امروز آنها از اقتصادهای با رشد بالا در دهه آینده دنیا خواهند بود ویتنام ۲۰ سال جنگ را تحمل کرد. جنگی که هنوز نسلهای ویتنامی به دلیل میزان بمبارانهایی که صورت گرفت ناقص الخلقه به دنیا میآیند. چه شد که ویتنام به بالای ۱۵۰ میلیارد دلار صادرات رسیده است؟ مگر لهستان تا ۱۹۹۰ کمونیستی اداره نمیشد؟ لهستان در طول ۱۰ سال آینده بالاترین رشد اقتصادی اروپا را خواهد داشت. چرا؟»
صفایی فراهانی که به مدیری کارآمد شهرت دارد، میگوید در شرایطی که مشکلات را ریشهای باید حل کرد، دیگر چه اهمیتی دارد که یکی طرفدار اصولگرایان باشد یا اصلاحطلبان، زیرا هیچیک از این دو نمیتوانند با روشهای خود جواب بگیرند.
از نظر او، این دو جناح مدام یکدیگر را به ناکارآمدی متهم میکنند، اما ریشه مشکلات کشور در جای دیگری است. او میپرسد: "مگر دوره آقای احمدینژاد مجلس یکدست نبود؟ قوه قضائیه هم از جنس مجلس بود و همگی اصولگرا بودند؟ پس چرا هشتصد میلیارد درآمد افسانهای ارزی کشور به طور کامل از بین رفت؟"
فرار مغزها و میزان هوشمندی ایرانیان
او در پایان این مصاحبه به موج مهاجرت نخبگان از کشور اشاره کرد که چگونه نرخ هوشمندی (آی کیو) جامعه را پایین میآورد. او به تحلیلهای علمی بینالمللی اشاره میکند که در ازای هر ده سال موج مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان از کشور، یک نمره از آیکیوی جامعه پایین میآید. حال ۴۰ سال است جمهوری اسلامی با مهاجرت فزاینده نخبگان روبروست.
او میگوید: «در ایران به خاطر اینکه دو تا تار موی خانمها بیرون بیاید یک عالم مسئله در کشور ایجاد میکنند. واقعا چرا خانم ریاضیدانی که استاد ریاضی جهان میشود از ایران مهاجرت میکند؟ ما اصلا فکر کردهایم که این رفتن مغزها چه مشکلی ایجاد میکند؟»
صفایی فراهانی میافزاید، طبق آمارهای صندوق بینالمللی پول، در میان ۶۱ کشور در حال توسعه و عقبماندهای که مثل ایران میخواهند به سمت توسعه بروند، ایران با حدود ۱۷ درصد مهاجرت مغزها حاِئز رتبه اول است!
محسن صفایی فراهانی از مدیران دولت محمد خاتمی معتقد است، دیگر نباید مشکلات را پشت عناوین اصولگرایی و اصلاحطلبی پنهان کرد، بلکه باید ریشهای بررسی کرد.
او در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری "خبرآنلاین" میگوید: «سالهاست کشور بر مبنای انتخاب بین بد و بدتر اداره می شود! اما یکبار فکر نشد با بد و بدتر کشور عقب میرود و به سمت بهتر شدن برنمیگردد. این روش پاسخگو نیست.»
کاسه "چه کنم، چه کنم" اصلاحطلبان و اصولگرایان
صفایی فراهانی درباره نقش شورای نگهبان و استیصال اصلاحطلبان و اصولگرایان در آستانه انتخابات ۹۸ میگوید، "هنوز بعد از چهل سال بحث خودی و غیرخودی مطرح میشود".
او در پاسخ به پرسش خبرنگار در مورد کاسه "چه کنم، چه کنم" اصولگرایان و اصلاحطلبان میگوید: «انتخابات یعنی چی؟ انتخابات با چه هدفی برگزار میشود؟ منظور از انتخابات فقط یک کاغذ رای است یا مُراد مشارکت مردم در سرنوشت خودشان است؟! اگر منظور حق تعین سرنوشت است پس باید ابزار آن را فراهم کرد. دیگر نمیتوان گفت که من به جای آنها میخواهم تصمیم بگیرم. من به جای خودم تصمیم میگیرم و باید اجازه دهم که دیگری هم به جای خودش تصمیم بگیرد. باید امکان اینکه مردم در فرآیند انتخابات بروز و ظهور واقعی داشته باشند، فراهم شود وگرنه چه انتخابات را برگزار کنند و چه نکنند، نتایج همینشرایط است! چرا الان شما میگویید که هر دوی این گروههای سیاسی کشور کاسه چه کنم به دست گرفتهاند؟ کاسه چه کنم از چه لحاظی؟ به لحاظ اینکه همه آنها میدانند چه بحرانهایی در کشور وجود دارد و برای مقابله با این بحرانها و پاسخ به مردم دچار مشکل هستند.»
از نظر صفایی فراهانی، وقتی یک قیف باریک وجود دارد که نمایندگان مجلس را از آن عبور میدهند و مجموع این نمایندگان آنقدر توانا نیستند که مسایل امروز ایران، منطقه و جهان را خوب ببینند، بنابراین با مجلسی ناتوان و با "کارایی محدود" روبرو میشویم.
صفایی فراهانی میگوید مردم به قیم نیاز ندارند اما ارکان حاکمیت هنوز با نگاه اول انقلاب برخورد میکند.
او درباره شرکت در انتخابات میگوید: «اگر واقعا شرایط تغییر نکند و انتخابات کماکان دو مرحلهای باقی بماند، بنده خودم رای نخواهم داد. حاضر نیستم بین بد و بدتر انتخاب کنم. ما باید بتوانیم نیروی توانا و آگاه با شرایط مناسب روانه مجلس کنیم.»
ضرورت بازنگری در قانون اساسی
او میگوید: امروز کشور به بازنگری در قانون اساسی و تغییر ساختارها و نگاه جدیدتر نیاز جدی دارد... ریشه بسیاری از مشکلات ایران ناشی از فقدان یک تشکیلات حکمرانی متناسب شرایط روز دنیا است. او از لهستان مثال میزند که پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی، یک تحول بنیادی در اقتصاد و ساختار دولت ایجاد کرد و در یک حرکت، یک میلیون و یکصد هزار نفر از کارکنان دولت را کاهش داد و با حقوق ثابت خانهنشین نمود، ولی اکثر آنها ظرف سه سال در بخش خصوصی فعال شدند و پیشبینیها حاکی از آن است که لهستان بالاترین رشد اقتصادی دهه آینده اروپا را خواهد داشت.
اختیارات ۲۵ درصدی قوه مجریه
صفایی فراهانی در پاسخ به پرسش خبرنگار درباره توان تصمیمگیری دولت روحانی میگوید: «نه اصلاحطلب و نه اصولگرا آنقدر در سیستم اجرایی کشور اختیارات ندارند که اصلا این تصمیمات را بگیرند. کرارا در مصاحبههایم گفتهام که اگر قوه مجریه را به مفهوم قوه مجریه بررسی میکنید، طبق قانون اساسی بیشتر از ۲۵ درصد اختیارات ندارد و به اندازه همان هم باید توقع داشت.» او میافزاید که برخلاف دیگر کشورها، در ایران حاکمیت با قوه مجریه فرق دارد.
درباره شعار "چانهزنی از بالا"
اصلاحطلبان جمهوری اسلامی در تمام دورههای انتخاباتی شعار "فشار از پایین و چانهزنی از بالا" را سر دادهاند. نظریهپردازان اصلاحطلب حتا در وضعیت عمیقا بحرانی کنونی نیز این شعار را هم تاکتیک و هم استراتژی خود قلمداد میکنند.
محسن صفایی فراهانی در دادگاه نمایشی پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸
صفایی
فراهانی که در پی ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ زندانی و
شکنجه شد، میگوید "اینجا چانهزنی برنمیدارد. چانهزنی برای فعالیتهای
محدود است و نه تعیین استراتژی. کشور در تعیین استراتژی مشکل دارد و نه فقط
در روش اجرا".او بدون اینکه از اختیارات گسترده ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی نام ببرد که فرای قوه مجریه عمل میکند، به ناتوانی دولت در تعیین استراتژی حاکمیت اشاره میکند: «دولت اختیار تعیین استراتژی ندارد فقط میتوانید از آنها انتظار داشته باشید با درپیش گرفتن یک روش اجرای درست مشکلات روزمره را حل کند و نه مشکلات بنیادی را. برای حل مشکلات بنیادی نیاز است که بتوانید استراتژی را تبیین نمایید، این درحالی است که اختیار تعیین استراتژی جای دیگر است، در اختیار قوه مجریه نیست.»
او به دو جناح دموکرات و جمهوریخواه آمریکا اشاره میکند که اگرچه در روش با یکدیگر تفاوت دارند، اما در استراتژی حاکمیت ایالات متحده یکی هستند.
به همین دلیل از نظر او باید در قانون اساسی بازنگری صورت گیرد و قوانین اصلاح شوند و این امر ربطی به نگاه اصولگرایی و اصلاحطلبی ندارد.
"برجام را ارکان دیگر برهم زدند"
این مدیر خواهان اصلاحات اساسی میگوید در همه حکومتهای دنیا وقتی یک استراتژی تعیین میکنند، رئیس دولت اختیارات متناسب اجرایی را نیز داراست. او اشاره میکند به معضل برجام و میگوید "برجام یک کار و تصمیم استراتژیک در ایران بود ولی دیدید که برخی ارکان دیگر آن را برهم زدند؛ و پایبند به آن استراتژی نبودند به همین دلیل هم به نتیجه نرسید".
او میافزاید: «چرا بعد از برجام همه نگاهها عوض شد؟ چرا نگذاشتند برجام به نتیجه برسد؟ چه شرایطی بوجود آوردند که نتایج مثبت برجام که خود برشمردند، منفی شد؟ و امروز چوب آن را همه ملت میخورند. برجامی که همه آقایان بر آن صحه گذاشتند و به صراحت عنوان کردند که همه مراحلش تحت کنترل و نظارت بوده است، چرا باید با مشکل رو به رو میشد؟»
صفایی فراهانی با اشاره به فقدان استراتژی در حوزه اقتصاد میگوید، اهداف حاکمیت، سیاسی است و همه فعالیتها در قالب آن تعریف میشود: «در شرایط حاضر تمام تحلیلها در دنیا حاکی از این است که سه اقتصاد پیشروی دنیا تا ۳۰ سال آینده چین، هند و آمریکا هستند. آمریکا در رتبه سوم قرار دارد و جالب اینکه در همان تحلیل میبینید که در کشورهای آسیایی کشورهایی مثل اندونزی، بنگلادش و ویتنام بالاترین رشدها را در طول ۳۰ سال آینده پیدا میکنند. ما کجا هستیم؟ ما کجا خودمان را در آسیا تعریف کردهایم؟ بنگلادش یک بخشی از هند بود که با تفکیک پاکستان جزئی از پاکستان شد و بعد هم با یک جنگ داخلی بنگلادش در کمتر از ۵۰ سال قبل مستقل شد، امروز آنها از اقتصادهای با رشد بالا در دهه آینده دنیا خواهند بود ویتنام ۲۰ سال جنگ را تحمل کرد. جنگی که هنوز نسلهای ویتنامی به دلیل میزان بمبارانهایی که صورت گرفت ناقص الخلقه به دنیا میآیند. چه شد که ویتنام به بالای ۱۵۰ میلیارد دلار صادرات رسیده است؟ مگر لهستان تا ۱۹۹۰ کمونیستی اداره نمیشد؟ لهستان در طول ۱۰ سال آینده بالاترین رشد اقتصادی اروپا را خواهد داشت. چرا؟»
صفایی فراهانی که به مدیری کارآمد شهرت دارد، میگوید در شرایطی که مشکلات را ریشهای باید حل کرد، دیگر چه اهمیتی دارد که یکی طرفدار اصولگرایان باشد یا اصلاحطلبان، زیرا هیچیک از این دو نمیتوانند با روشهای خود جواب بگیرند.
از نظر او، این دو جناح مدام یکدیگر را به ناکارآمدی متهم میکنند، اما ریشه مشکلات کشور در جای دیگری است. او میپرسد: "مگر دوره آقای احمدینژاد مجلس یکدست نبود؟ قوه قضائیه هم از جنس مجلس بود و همگی اصولگرا بودند؟ پس چرا هشتصد میلیارد درآمد افسانهای ارزی کشور به طور کامل از بین رفت؟"
فرار مغزها و میزان هوشمندی ایرانیان
او در پایان این مصاحبه به موج مهاجرت نخبگان از کشور اشاره کرد که چگونه نرخ هوشمندی (آی کیو) جامعه را پایین میآورد. او به تحلیلهای علمی بینالمللی اشاره میکند که در ازای هر ده سال موج مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان از کشور، یک نمره از آیکیوی جامعه پایین میآید. حال ۴۰ سال است جمهوری اسلامی با مهاجرت فزاینده نخبگان روبروست.
او میگوید: «در ایران به خاطر اینکه دو تا تار موی خانمها بیرون بیاید یک عالم مسئله در کشور ایجاد میکنند. واقعا چرا خانم ریاضیدانی که استاد ریاضی جهان میشود از ایران مهاجرت میکند؟ ما اصلا فکر کردهایم که این رفتن مغزها چه مشکلی ایجاد میکند؟»
صفایی فراهانی میافزاید، طبق آمارهای صندوق بینالمللی پول، در میان ۶۱ کشور در حال توسعه و عقبماندهای که مثل ایران میخواهند به سمت توسعه بروند، ایران با حدود ۱۷ درصد مهاجرت مغزها حاِئز رتبه اول است!