دوشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۱

اکبر گنجی: هاشمی رفسنجانی دیگر عالیجناب سرخ‌پوش نیست


ایران

اکبر گنجی: هاشمی رفسنجانی دیگر عالیجناب سرخ‌پوش نیست

اکبر گنجی می‌گوید پروژه حذف هاشمی توسط شخص رهبری کلید خورده و تا به حال هم پروژه موفقی بوده است. وی اما معتقد است جریانات اخیر، دید اصلاح‌طلبان را نسبت به هاشمی مثبت‌تر خواهد کرد.
مهدی و فائزه هاشمی دو تن از فرزندان هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به زندان رفتند. فائزه هاشمی برای گذراندن شش ماه حبس قطعی خود و مهدی هاشمی با قرار بازداشت موقت.

قوه قضائیه می‌گوید عدالت باید اجرا شود حتی برای آقازاده‌ها، اما آیا این دو حکم در راستای اجرای عدالت بوده یا نمادی از یک دعوای سیاسی؟

اکبر گنجی تحلیلگر سیاسی مقیم نیویورک تمامی این اقدامات را برای حذف هاشمی رفسنجانی از صحنه سیاسی ایران می‌داند. او فرد اصلی پشت پرده این پروژه را شخص خامنه‌ای می‌داند و می‌گوید خامنه‌ای می‌خواهد از رفسنجانی یک چهره در حاشیه بسازد.

به نظر اکبر گنجی این برخوردها با هاشمی طیفی از اصلاح‌طلبان را به سوی او باز می‌گرداند.
بشنوید: گفت‌وگو با اکبر گنجی

دویچه‌وله: آقای گنجی! فائزه هاشمی برای گذراندن حکم شش ماه حبس‌اش و مهدی هاشمی هم به اتهام سوء استفاده‌ی مالی و سازماندهی برخی از تظاهرات سال ۸۸ روانه‌ی زندان شدند. ظاهراً اتفاق عجیبی نیفتاده؛ یک محکوم با حکم قطعی و یک متهم با قرار بازداشت موقت به تشخیص قاضی روانه‌ی زندان شده‌اند. اما آن چیزی که عجیب است این است که این دو نفر فرزندان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند. آیا به نظر شما این اقدام قوه قضاییه اجرای عدالت است؟

اکبر گنجی: هم می‌تواند اجرای عدالت باشد و هم می‌تواند نباشد. یعنی به این معنا که اگر کسی جرمی مرتکب شده و با شیوه‌ی رایج در کشور که آن شیوه عادلانه دانسته می‌شود با او برخورد شود، خب این عین عدالت است. منتهی مشکلی که ما در کشوری چون ایران داریم، این است که دستگاه قضایی ما اصلاً یک قوه مستقل نیست. شما می‌دانید که رئیس قوه قضاییه را رهبر تعیین می‌کند و تمام دادستان‌ها و قضات هم زیر نظر او انتخاب می‌شوند. این افراد خودشان بارها گفته‌اند و می‌گویند که قوه قضائیه مجری دستورات و منویات مقام معظم رهبری‌ست. این عین جمله‌ای‌ست که صدها بار این‌ها گفته‌اند و در همه جا هم می‌گویند. اصلاً نیازی ندارد کسی بهشان اتهام بزند.

اکبر گنجی می‌گوید خامنه‌ای قصد دارد ثابت کند که مرد بحران‌ها اوست نه هاشمی اکبر گنجی می‌گوید خامنه‌ای قصد دارد ثابت کند که مرد بحران‌ها اوست نه هاشمی
نکته‌ی دیگری که باز این را اثبات می‌کند این است که در مسائل مختلف ما می‌بینیم که آقای خامنه‌ای یک حرفی می‌زند و کل قوه قضاییه می‌رود دنبال آن. مثلاً آقای خامنه‌ای در تاریخ ۱/ ۲/ ۱۳۷۹ در نمازجمعه گفت مطبوعات پایگاه دشمن‌اند. بعد که این را می‌گوید قوه قضاییه از فردا شروع می‌کند با "پایگاه دشمن" برخورد کردن و روزنامه‌هایی که به‌عنوان پایگاه دشمن مدنظر ایشان است را توقیف می‌کند و روزنامه‌نگارانی را که ایشان با آن‌ها مخالف است بازداشت و زندانی می‌کند. یکدفعه شما می‌بینید ده‌ها روزنامه و نشریه توقیف می‌شوند و تعداد زیادی روزنامه‌نگار منتقد راهی زندان‌ها می‌شوند.

یا مثلاً در جریان انتخابات آقای خامنه‌ای گفت این فتنه است و بعد شما می‌بینید که خیل عظیمی از نیروهای همین نظام، از آقای موسوی بگیرید که نخست وزیر هشت ساله‌ی دوران اول انقلاب بود و آقای کروبی که همیشه جزئی از نظام بوده و کلی معاون وزیر و وزیر ازجمله آقای بهزاد نبوی که وزیر بود، همه این‌ها بازداشت و راهی زندان‌ها می‌شوند.

فاطمه هاشمی در مصاحبه‌ای که با سایت کلمه کرده گفته زمانی که مهدی خارج از ایران بود، شخص رئیس قوه قضائیه و دادستان چندین بار به پدرم توصیه کرده بودند که مهدی برنگردد. بنابراین به نظر شما و با توجه به گفته‌های شما آیا دستگیری مهدی می‌تواند حتی خارج از اراده‌ی رئیس قوه قضائیه بوده باشد و به دستور مثلاً شخص رهبر؟

یک مشکلی که رژیم دارد، این است که کارهایی که می‌کند، خودش در آن گیر می‌کند. در سه سال گذشته حجم عظیمی از همه جناح‌های متنوع اصول‌گراها فضاسازی کردند که مهدی هاشمی رئیس توطئه‌گرهاست و تمام توطئه‌ها و تمام کارها را او کرده است. سه سال است طوری جو ساخته‌اند که شما الان حداقل انتظاری که می‌توانید داشته باشید، با آن فضایی که آن‌ها ساخته‌اند، این است که مهدی هاشمی باید اعدام شود. یعنی کمترین حکمی که برای این آقا بدهند با آن فضاسازی‌هایی که شده اعدام است. حالا سه سال گذشته و آقا وارد ایران می‌شود. خب می‌بینند با او چه کار کنند با آن حجم عظیم فضاسازیی که کرده‌اند.

فائزه هاشمی برای اجرای حکم شش ماه حبسش به زندان رفت فائزه هاشمی برای اجرای حکم شش ماه حبسش به زندان رفت
الان فرض کنید ایشان را گرفته‌اند. بعد می‌آورند محاکمه‌اش کنند. حالا حتی غیرعلنی یا علنی باشد. چه کار می‌توانند بکنند؟ هر چه هم داشته باشد، یک حکم زندان می‌توانند به او بدهند. بعد این اصلاً با آن فضایی که ساخته‌اند تعارض و تناقض دارد. آن فضا اصلاً بخش زیادش برای زدن هاشمی رفسنجانی بوده است.

من برمی‌گردم به سئوال اصلی‌ام. این به قول شما "زدن هاشمی رفسنجانی" توسط شخص رهبری توصیه شده است؟

پروژه‌ی حذف هاشمی قطعاً پشت‌اش آقای خامنه‌ای بوده و در این پروژه هم موفق بوده است. تئوری در ایران این بوده که هاشمی مرد بحران‌هاست. یعنی در دهه‌ی اول این مسئله جا افتاد که بحران‌هایی که برای جمهوری اسلامی پیش می‌آید هاشمی حلش می‌کند و هاشمی چهره‌ی قدرتمند آن دهه بوده و هاشمی‌ست که مدیر است و بحران‌ها را به سادگی از سرمی‌گذراند و خامنه‌ای یک فرد حاشیه‌ای‌ست. وقتی آقای خمینی فوت کرد و خبرگان تشکیل شد، آقای هاشمی با یک بازی و با یک ترفندی که فیلمش هم هست، آمد آقای خامنه‌ای را رهبر کرد و تصور آقای هاشمی این بوده که این آقا را می‌گذارد آنجا، آن گوشه هست و چهره‌ی نمایشی دارد و خودش مرد قدرتمند باقی می‌ماند.

آقای خامنه‌ای رفته رفته قدرتش را افزایش داد و هاشمی را به کنار راند. بعد این تصور را ایجاد کرد که نخیر بنده آن فرد مدیر و حلال بحران‌ها هستم، بحران‌هایی که برای نظام پیش می‌آید من می‌توانم حل کنم و هاشمی حتی بحرانی که برای خودش پیش می‌آید را هم نمی‌تواند حل کند. لذا قدرت این آدم را گرفت، پست‌هایش را گرفت، نیرویش را گرفت و شما الان می‌بینید که آقای هاشمی از خبرگان هم کنار گذاشته شد و تنها چیزی که هست رئيس مجمع تشخیص مصلحت نظام است. جایی که باید تنها منویات رهبر را اجرا کند چون دعوای بین مجلس و شورای نگهبان هم چون هردو جزو اصولگرایان هستند دیگر پیش نمی‌آید یا خیلی کم است و تنها می‌ماند چیزهایی که رهبر به مجمع ارجاع دهد.

بعد هم اکثریت نیرویی که آنجا هستند، نیروهای اصولگرایی هستند که با هاشمی مخالف‌اند و تابع رهبر هستند. اگر هم آن‌ها چیزی تصویب کنند، باید دوباره برود به دست رهبر و رهبر آن را تأیید کند. لذا آقای هاشمی الان نه عده دارد نه عُده ولی در همین حد هم تحمل نمی‌شود. یعنی اگر تصور این باشد که هاشمی می‌خواهد در انتخابات مثلاً یک مقدار فعال شود، فعال نه به این معنا که بخواهد کاندیدا شود بلکه اثرگذار باشد، آن هم باز به این شیوه‌ها به او می‌گویند نه آقا دیگر این حرف‌ها را نداریم، دوران این حرف‌ها گذشته و شما همان گوشه در حاشیه باشی بهتر است.

آقای گنجی شما در جریان قتل‌های زنجیره‌ای در سلسله مقالاتی که منتشر کردید مرتباً از «عالیجناب سرخ‌پوش» یاد می‌کردید که بعدها گفته شد منظور آقای هاشمی رفسنجانی بوده. آیا الان شخصیت این «عالیجناب سرخ‌پوش» عوض شده و به نظر شما قدرت بالا در جمهوری اسلامی کاملاً در دست آقای خامنه‌ای‌ست؟

مهدی هاشمی به اتهام فساد مالی و  سازماندهی تظاهرات سال ۸۸ با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد مهدی هاشمی به اتهام فساد مالی و سازماندهی تظاهرات سال ۸۸ با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد
رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم سلطانی‌ست تا حدی که من می‌فهمم. در رژیم سلطانی قدرت اصلی و اکثر قدرت‌ها دست سلطان است و سلطان برای این که کارهایش را اعمال کند، دو بازو دارد؛ یکی نیروهای نظامی هستند که شما الان می‌بینید که قدرتمندترینش سپاه و بسیج هستند، یکی هم این که سلطان باید استقلال مالی داشته باشد که آن استقلال مالی‌اش را هم اقتصاد دولتی و نفت تأمین می‌کند. لذا سلطان مطابق میل خودسرانه‌ی خودش حکومت می‌کند و در همه‌ی امور دخالت می‌کند و آقای خامنه‌ای یک چنین حکومتی ساخته و الان چنین شیوه‌ای را دارد اعمال می‌کند. آقای هاشمی کاملاً به حاشیه رانده شده و این‌ها چیزی که از هاشمی رفسنجانی می‌خواهند، تبعیت محض از فرمایشات آقای خامنه‌ای هست.

به نظر شما آقای هاشمی رفسنجانی این کار را می‌کند؟ یعنی در نهایت راضی می‌شود که از رهبری تبعیت محض کند؟

آقای هاشمی در سه سال اخیر سعی کرده که مستقیماً هیچ گاه با آقای خامنه‌ای رودر رو نشود. دوم کوشیده که یک روایتی از آقای خامنه‌ای بدهد که آن روایت با آن چیزی که خودش می‌گوید سازگار باشد و دائماً می‌گوید مقام معظم رهبری اینجوری هستند، رهبری هم نظرشان این است. در صورتی که آن چیزی که او می‌گوید، نظر خامنه‌ای نیست و آقای خامنه‌ای خودش حضور دارد و روایت و چهره‌ی دیگری از خودش بروز می‌دهد. و سومین کاری که آقای هاشمی کرده آن همراهی را که این‌ها از وی می‌خواستند نکرده است. لذا به او می‌گویند چهره‌ی بی‌بصیرت.

در حقیقت جزو "خواص بی‌بصیرت" شده.

بله خواص بی‌بصیرت، شخصیتی که آن بصیرت لازم را که در تئوری فتنه‌ی آقای خامنه‌ای هست و باید همراهی می‌کرده نکرده است. به‌هرحال آقای هاشمی آن نوع همراهی که این‌ها از وی انتظار داشتند را نکرده است. الان هم تا حدی که من اطلاع دارم، در این جریان انتخاباتی که در پیش است آقای هاشمی نظرش این است که اگر انتخابات آزاد نباشد البته در چارچوب جمهوری اسلامی و نگذارند اصلاح‌طلبان و دیگران غیر از اصولگرایان شرکت کنند، در انتخابات شرکت نشود یعنی به همان شیوه‌ای که در انتخابات مجلس انجام شد. به‌هرحال هاشمی می‌خواست در این انتخابات در پیش کمی فعال و اثرگذار باشد و آن‌ها هم متقابلاً همین شیوه‌هایی را که الان می‌بینید انجام می‌دهند که هاشمی را بزنند و بگویند نه آقا دیگر دوران شما گذشته، دوران بازنشستگی‌تان است و شما باید یک چهره‌ی نمایشی باشید که فقط آن کارهایی را که مقام معظم رهبری می‌گوید تأیید کند.

فاطمه هاشمی در بخش دیگری از مصاحبه‌ای که با کلمه کرده، گفته مشکل الان این است که خانواده هاشمی با مردم همراه شده‌اند و به این دلیل حکومت علیه خانواده‌ی هاشمی شوریده. آیا به نظر شما خانواده‌ی هاشمی رفسنجانی دارد هزینه‌ی «همراهی با مردم» را می‌پردازد؟

من به یک معنایی این را قبول دارم. یعنی همان چیزی که در صحبت‌هایم گفتم، عدم همراهی آقای هاشمی رفسنجانی با آن چیزی که نظام و حاکمیت می‌خواسته. آقای هاشمی و به تبع‌اش خانواده‌اش با آن چیزی که آن‌ها می‌خواستند همراهی نکردند. اما این که حالا معکوس‌اش کنیم و بگوییم به معنای همراهمی با مردم، این خیلی خیلی ابهام و ایهام و جای بحث دارد. این‌ها قطعاً با آن چیزی که حاکمیت ازشان در این سه چهار پنج سال اخیر خواسته همراهی نکردند. اما همراهی با مردم خیلی خیلی حرف ایهام‌داری است.
یعنی چه همراهی با مردم؟ مگر یک چیز کلی به نام مردم داریم؟ ۷۵ میلیون نفر مردم کشور هستند و این‌ها یکجور نمی‌اندیشند، یکجور فکر نمی‌کنند، پایگاه‌شان یکجور نیست. این‌طور نیست که ما بگوییم آقای خامنه‌ای و طرفدارانش یا احمدی‌نژاد مطلقا پایگاه ندارند و پایگاه‌شان صفر است. لذا مردم یک طیف وسیع هستند. باید ببینیم که اینجا منظور چه کسی‌ست، کدام بخش از مردم. لذا معکوسش به نظر من بهتر جوابگو است. این که بگوییم آقای هاشمی و خانواده‌اش در این چند سال اخیر با آن چیزی که تجلی خواسته‌ آقا بوده همراهی نکرده است.

به نظر شما این کارهایی که الان علیه هاشمی رفسنجانی صورت گرفته، آیا می‌تواند قدری آن "آبروی رفته‌" و آن حس منفی را که در بین مردم نسبت به این خانواده وجود داشت از بین ببرد و محبوبیت خانواده‌ی هاشمی را کمی افزایش دهد؟

بستگی دارد که فرایند چه جوری ادامه پیدا ‌کند و آقای هاشمی در این بازی چه جوری عمل ‌کند. این خیلی خیلی مسئله‌ی مهمی‌ست. ببینید یک تحولی که در ایران اتفاق افتاده این است که بعد از آن انتخابات ۱۳۸۸ ریاست جمهوری، که آن تقلب پیش آمد و آقایان موسوی و کروبی زندان رفتند، رابطه‌ی حکومت و بخش‌های مهمی از مردم عوض شد و دیگر ما نمی‌توانیم به دوران ماقبل برگردیم. لذا شما باید در مردم یک تقسیم‌بندی کنید که ببینید مسئله‌کجاست. اگر منظور اصول‌گراهای تابع آقای خامنه‌ای هستند، نه نظر آن‌ها راجع به هاشمی عوض که نمی‌شود، بدتر هم می‌شود با این جریانات. یعنی اگر این جریانات پیش آید و باز این‌ها همراهی هاشمی را نبینند، آن‌ها نظرشان راجع به هاشمی بدتر می‌شود.

نه، منظور قشری از مردم هستند که مخالف آقای خامنه‌ای هستند.

طیف مقابل کسانی هستند که نسبت به این حاکمیت نظر مثبت ندارند تا مخالفین. این میلیون‌ها آدمی که اینسو قرار دارند هم باز خودشان طیفی هستند. آن طیفی از این‌ها که ساختارشکن‌‌اند و خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، نظر آن‌ها هم برنمی‌گردد و آن‌ها کل این جریان را یک بازی و یک نمایش دیگر می‌دانند. می‌ماند طیفی که گرایش به اصلاح‌طلبان دارند. در آن قشر آقای هاشمی چهره‌اش بازسازی خواهد شد و این جریان در این‌جا به سود آقای هاشمی تمام خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر