پنجشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۰

آنچه مرگ سحابی‌ها به ما درباره حاکمیت و جنبش مردم می‌گوید

مادامیکه
این رجاله های سخیف و اوباش ادمخوار .جانی .در کشور عزیزمان ایران حکومت می کنند.ملت
یک روز خوش بخود نخواهند دید.اتحادبرای برچیدین این نظام فاسدو سخیف
و.ویرانگرو. ادمخوار یک وظیفه ملی میهنی است

 

آنچه مرگ سحابی‌ها به ما درباره حاکمیت و جنبش مردم می‌گوید

حمله به مراسم تشییع مهندس سحابی و مرگ خشونت‌بار هاله سحابی باز هم عدم تحمل حکومت را نسبت به حتی اپوزیسیون مسالمت‌جو نشان داد. به نظر مرتضی کاظمیان، از شورای فعالان ملی‌مذهبی، این واقعه نشانگر بحران مشروعیت حاکمیت است.


ماموران حکومت جمهوری اسلامی در روز چهارشنبه (۱۱ خرداد / اول ژوئن) مانع از برگزاری مراسم تشییع جنازه عزت‌الله سحابی، چهره برجسته شورای فعالان ملی مذهبی، به آن‌گونه که پیش‌بینی شده بود، شدند. این خود به قدر کافی می‌توانست بحث‌برانگیز باشد. شوک‌آور برای افکار عمومی در ایران آن بود که در جریان مراسم تشییع مهندس سحابی، ضرب و شتم فرزند وی، خانم هاله سحابی، منجر به مرگ این فعال جنبش صلح و جنبش حقوق زنان ایران شد.
در پی درگذشت مهندس سحابی، سیاستمدارانی چون محمد خاتمی، مهدی کروبی و اکبر هاشمی رفسنجانی اطلاعیه داده و تسلیت گفتند. در آن میان تسلیت هاشمی رفسنجانی جلب نظر می‌کرد که در دوره ریاست جمهوری‌اش، عزت‌الله سحابی دستگیر و زندانی و بسیار شکنجه شده بود.
بشنوید: گفت‌وگو با مرتضی کاظمیان

دویچه وله پرسش‌هایی را درباره آنچه برای خانواده سحابی پیش آمده و تاثیر احتمالی آن بر جنبش دموکراسی‌خواهی ایران و خط مشی فعالان ملی مدذهبی با مرتضی کاظمیان مطرح کرد که تحلیلگر سیاسی و عضو شورای فعالان ملی مذهبی است.
دویچه‏وله: برخورد حکومت با تشییع‏ جنازه‏ی آقای عزت‏الله سحابی را که قتل خانم هاله سحابی را هم در پی داشت، ناشی از قدرقدرتی این حکومت می‏دانید یا نوعی ترس آن؟
مرتضی کاظمیان: همان‏طوری که در پرسش شما هم محسوس است، ارزیابی این اتفاقی که رخ داده، از دو زاویه ممکن است؛ یعنی یک وضعیت کاملاً متناقض‏نما و پاردوکسیکالی است. در ظاهر، نظام و حاکمیت سیاسی در ایران با اقتدار خود، مانع از برگزاری یک مجلس ختم در بالاترین حد خود می‏شود. ولی از سوی دیگر، به عقیده‏ی من، این نشان‏دهنده‏ی بحران اقتدار در نظام سیاسی ایران است. یعنی حاکمیتی که فاقد بنیان‏های مشروعیت مردمی است و بحران مشروعیت دارد، به جهت پشتوانه‏های اجتماعی و همین‏طور حمایت جامعه‏ی مدنی از خودش، تا بدین حد دچار بحران اقتدار می‏شود که یک مراسم تشییع جنازه را نمی‏تواند برتابد.
مراسم تشییع جنازه‏ی آقای مهندس سحابی از تهران، پایتخت، به دلایل امنیتی‏ای که کاملاً مشخص است در پی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری به‏وجود آمده، به شهری در حاشیه‏ی تهران، لواسان، منتقل می‏شود و باز جالب است که این اتفاق دارد دو سال بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸، به‏وقوع می‏پیوندد. این نشان می‏دهد که آن جریانی که حاکمیت از آن به عنوان "جریان فتنه" و "جریان مرده" یاد می‏کند، تا چه حد برای جابه‏جایی ساخت سیاسی قدرت در ایران پتانسیل دارد. حتی این مراسمی که به یک شهر کوچک در حاشیه‏ی پایتخت رانده می‏شود، بازهم برتابیده نمی‏شود. ابتدا اعلام می‏شود که مراسم در ساعت ۱۰ صبح برگزار می‏شود، بعد مراسم را به هشت صبح و بعد حتی آن را به پیش‏تر از آن (ساعت ۷ صبح) منتقل می‏کنند، اما باز هم مانع از برگزاری تشییع جنازه برای ۱۰۰ متر می‏شوند. چیزی که ظاهراً میان نهاد‏های اطلاعاتی- امنیتی جمهوری اسلامی و خانواده‏ی مرحوم مهندس سحابی توافق شده بود. این وضعیتی که به اجمال توضیح دادم، نشان می‏دهد که حاکمیت جمهوری اسلامی تا چه حد فاقد بنیان‏های لازم برای مشروعیت خود است. بنیان‏هایی که در سازوکار نظام‏های دمکراتیک کاملاً تعریف شده هستند و این‏جا در ایران، ما چنین چیزی را شاهد نیستیم.
خود آقای مهندس سحابی در مصاحبه‏ای گفته بودند: «نفرت حکومت از ما ملی‏- مذهبی‏ها برای این است که ما را رقیب خودشان می‏دانند، نه دشمن». فکر می‏کنید در رابطه با تشییع جنازه‏ی آقای سحابی هم چنین محاسباتی مطرح بوده است؟

مرتضی کاظمیان: شهروندان در حال حاضر دچار خشم و نفرت جدیدی شده‌اندمرتضی کاظمیان: شهروندان در حال حاضر دچار خشم و نفرت جدیدی شده‌اندصرف‏نظر از جایگاه هویتی نیروهای ملی‏- مذهبی که همان‏طور که مرحوم مهندس سحابی هم اشاره کردند، همواره به عنوان یک جریان رقیب و پرخطر و به نوعی آلترناتیو هویتی جمهوری اسلامی ارزیابی شده است… علت آن را هم توضیح می‏دهم: پیوندی که نیروهای ملی- مذهبی بین عنصر دمکراسی‏خواهی و ویژگی‏های یک نظام دمکراتیک با مبانی ارزشی دینی برقرار می‏کنند و جوهره‏ی دین، اسلام و آموزه‏های پیامبر اسلام یا رفتار امام علی را با نظام‏های دمکراتیک فاقد تناقض می‏دانند، خودبه‏خود یک ویژگی آلترناتیوی را به نیروهای ملی‏مذهبی، اعم از "نهضت آزادی ایران" یا "شورای فعالان ملی‏- مذهبی" می‏دهد و همان‏طور که آقای مهندس سحابی هم فرمودند، همیشه به عنوان یک رقیب ارزیابی شده است. چون نظام خود را به نوعی با قرائت دیگری از دین، قرائتی که مبتنی است بر خشونت و نه رحمانیت، حاکم کرده است.
اما صرف‏نظر از این وجه، آن‏چه به عقیده‏ی من خیلی مهم‏تر است، اساساً این جنبش اجتماعی توان‏مندی است که زیر پوست جامعه‏ی ایران جاری است و بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸، سامان یافت و جنبش سبز با وجود همه‏ی سرکوب‏ها و اعمال خشونت‏های شدیدی که حاکمیت طی دو سال اخیر به خرج داده و با وجود همه‏ی سرکوبی که تلاش کرده این جنبش را مرده جلوه بدهد و به حاشیه براند، اما هم‏چنان زنده و پویا است. این پویایی و این زندگی جنبش سبز موجب شده که هر محل تجمعی و هر امکان بروز و ظهور اجتماعی‏، برای حاکمیت اقتدارگرا در ایران، به مثابه‏ی یک تهدید ارزیابی شود.
چنین است که حتی تشییع جنازه‏ی آقای مهندس سحابی برتابیده نمی‏شود. فراموش نکنیم که مراسم تشییع جنازه‏ی مرحوم مهندس مهدی بازرگان در ابتدای دهه‏ی ۷۰، در خیابان میرداماد تهران امکان برگزاری یافت. در حالی‏که در شرایط آن موقع، شاید انسداد سیاسی بیشتری را شاهد بودیم. یا حتی مراسم تشییع جنازه‏ی پیکر پدر مهندس سحابی، مرحوم دکتر یدالله سحابی، در بهار ۸۲، یعنی مقطعی که هم‏زمان شده بود با بازداشت فله‏ای نیروهای ملی‏- مذهبی، باز هم اجازه‏ی برگزاری یافت.
اما الان و در سال ۹۰، چنین تشییع جنازه‏ای حتی در شهرستان کوچکی مانند لواسان برتابیده نمی‏شود. به عقیده‏ی من، مهم‏ترین علت آن، همین جنبش اجتماعی توانمندی است که در متن جامعه‏ی ایران وجود دارد و حاکمیت این را ارزیابی کرده و می‏داند که چه شکاف عمیقی میان خودش و مردم وجود دارد و هر آن، این بروز و ظهور اجتماعی، می‏تواند بنیان‏های حکومت را، بیش از پیش، متزلزل کند.
در ارتباط با وقایعی که پیش آمد، دعوت به اعتراض می‏شود، از جمله برای روز ۲۲ خرداد. با توجه به آن‏چه راجع به جنبشی که وجود دارد گفتید، فکر می‏کنید پاسخی به این دعوت‏ها از سوی جامعه داده بشود؟

طبیعتاً پیش‏‏گویی نمی‏شود کرد. من در مقام یک ناظر سیاسی، حداکثر می‏توانم پیش‏بینی کنم. به‏هرحال باید میان دو موضوع تفکیک قائل شد؛ یکی آن‏چه در متن جامعه‏ی ایران واقعی و جاری است که من در این مورد، در مورد وضع جنبش سبز مردم ایران هیچ تردیدی ندارم. اما وجهه دیگر برمی‏گردد به مواجهه‏ی خشونت‏بار و فضای رعب و وحشتی که حاکمیت مسلح به سلاح‏های نفتی، در جامعه‏ی ایران تحمیل می‏کند و تلاش می‏کند یک آرامش گورستانی را حاکم کند.
به این معنا، پیش‏بینی ۲۲ خرداد، پیش‏بینی دشواری خواهد شد. این باز برمی‏گردد به ارزیابی‏ای که طبقه‏ی متوسط شهری در ایران از آن روز خواهند داشت و این طبقه‏ی متوسط شهری نشان داده‏اند که تا چه حد میان هدف و وسیله و همین‏طور هزینه و فایده، پیوندی عقلانی و خردمندانه برقرار کرده‏اند و چنان‏که مثلاً در ۲۵ بهمن پارسال شاهد بودیم، بر خلاف همه‏ی ارزیابی‏ها، یعنی یک سال و نیم بعد از انتخابات، ناگاه سیلی از جمعیت روانه‏ی خیابان‏ها شد. نه تنها در تهران که در برخی از مراکز استان‏ها و شهرهایی مانند اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، رشت و این خیلی قابل توجه بود.
در این مورد مشخص، بعد از اتفاق هولناک و ناگواری که دیروز برای خانم سحابی رخ داد، استناد و مستندی که الان در شبکه‏ی یوتیوب وجود دارد، فریادهای اعتراض الله‏اکبر مردم یا شعارهای مرگ بر دیکتاتوری که در نقاط مختلف تهران سر داده شده، به اندازه‏ی لازم معنی‏دار است. اما با وجود همه‏ی این‏ها، همان‏طور که گفتم، ارزیابی ۲۲ خرداد خیلی دشوار است. چون مسیری که برای بروز و ظهور خیابانی مردم اعلام شده، هرچند در سکوت، خیابان ولی‏عصر است که خیابان طویلی است. باید دید نظام تا چه حد به نیروهای سرکوب و خشونت‏خیز خود فراخوان می‏دهد و از سوی دیگر مردم چه‏ مقدار برای بروز و ظهور خیابانی مجدد عزم دارند.

«اتفاقی که رخ داده، نشان‌دهنده بحران اقتدار در نظام سیاسی ایران است.»؛ تصویری از تشییع جنازه مهندس عزت‌الله سحابی«اتفاقی که رخ داده، نشان‌دهنده بحران اقتدار در نظام سیاسی ایران است.»؛ تصویری از تشییع جنازه مهندس عزت‌الله سحابی

نیروهای ملی- مذهبی همواره به آرامش دعوت کرده‏اند و آقای سحابی هم از مهم‏ترین مبلغان این مشی بودند. آیا این خط‏مشی در تضاد و نامتناسب با ابعاد خشونتی که حکومت به‏کار می‏گیرد، نیست؟
من سئوال شما را به نوعی دیگری بازخوانی می‏کنم و دیدگاه و رویکرد ملی‏- مذهبی‏ها را تعریف می‏کنم. به این معنا که تلاش شده که گذار به دمکراسی در ایران، با حداقل خشونت و به شکل مسالمت‏آمیز پیش برود و نه دعوت به آرامش. تلاش نیروهای ملی‏- مذهبی، اعم از نهضت آزادی ایران و شورای فعالان ملی‏- مذهبی و شخصیت‏های آن، بر این اعتقاد متکی بوده که گذار به دمکراسی در ایران، در صورتی‏که با نفی خشونت و با پرهیز از اعمال خشونت صورت بگیرد -چه از طرف حکومت و چه از طرف شهروندان- گذاری کم‏هزینه‏تر و مطمئن‏تر خواهد بود و در صورت وارد شدن به سیکل خشونت و دمیدن در تنور خشونت، آسیب‏هایی که متوجه کشور، شهروندان و منافع ملی خواهد شد، آسیب‏های کمی نخواهد بود و آن هم با توجه به ارزیابی‏ از وضعیت اجتماعی ایران است.
فراموش نکنیم که بحران‏هایی که حاکمیت اقتدارگرا در حال حاضر با آن دست‏ به‏گریبان است، یکی و دوتا نیستند. یعنی از یک سو، واجد یک بحران سیاسی است، دچار بحران مشروعیت است و یک شکاف جدی میان ملت و دولت، به‏خصوص طبقه‏ی متوسط مدرن در ایران و حاکمیت اقتدارگرا وجود دارد. نظام از بحران‏های اقتصادی در رنج است، در چالش جدی است با بیکاری، تورم و رکود اقتصادی در ایران و این‏ها می‏تواند زمینه‏سازی بشود برای پیوستن ناراضیان اقتصادی به ناراضیان سیاسی. به‏هرحال فرجام یک چالش خشونت‏بار، فشار و تهدیدی جدی خواهد بود برای همه. یعنی نه تنها حاکمیت، حتی براش شهروندان. به این دلیل است که زنده‏یاد مهندس سحابی یا مجموعه‏ی نیروهای ملی‏- مذهبی تلاش می‏کنند که گذار به دمکراسی در ایران و طی شدن این فرایند دمکراتیزاسیون را با پرهیز از خشونت و به شکل مسالمت‏آمیز تبلیغ و توصیه کنند.
آن‏چه در مورد آقای مهندس سحابی و خانم هاله‏ سحابی رخ داد، می‏تواند در مشی و تحلیل شما از حکومت تأثیری داشته باشد؟
اتفاقی که دیروز رخ داد، واقعه‏ی هولناکی بود. شاید شوکی که این فاجعه به جامعه‏ی ایران وارد کرد، شاید خیلی باورنکردنی بود که چنین فاجعه‏ای رخ داده است. به‏خصوص که این‏جا شهید جدید، یک بانوی صلح‏طلب بود، یک بانوی همیشه خندان، لبخند به‏لب و مهربان و مهرورزی مانند خانم هاله سحابی بود که فعال مدنی برجسته‏ای بودند. یعنی چه در قالب به کمک خانواده‏ی زندانیان سیاسی و چه در رویکردهای اجتماعی خود، یا به عنوان یک پژوهشگر دینی، ایشان همیشه یک مشی مسالمت‏جویانه را توصیه و تبلیغ می‏کرد و حتی تئوریزه می‏کرد.
این باعث یک شوک شد. اما فراموش نکنید که این رویکرد در جمهوری اسلامی، متوقف به دیروز یا هفته‏ها و ماه‏های اخیر نبوده است. حوادث بسیار تلخ و ناگواری در دهه‏ی ۶۰ به‏وقوع پیوسته و ایران از تونل وحشتی مانند دهه‏ی ۶۰ عبور کرده است. این رویکردها در دهه‏ی ۷۰ و حتی در دهه‏ی ۸۰ ادامه داشته است. چنان‏که به‏خصوص بعد از حوادث کودتای ۲۲ خرداد و آن انتخابات نمایشی، دیدیم که تا چه حد شهروندان قربانی سرکوب شدند و این‏ها چیزهایی نیستند که برای شهروندان ایرانی بیگانه باشد.
این‏که شهروندان در حال حاضر دچار یک خشم و نفرت جدیدی شده‏اند، طبیعی است. با توجه به عمق این فاجعه، می‏شود آن را طبیعی ارزیابی کرد. اما به‏هرحال من و دوستانی که به نوعی راهبردی‏تر به تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران نگاه می‏کنیم، باز تلاش خواهیم کرد که این خشم و نفرت را تا حد امکان در یک سامان عقلانی و در یک چهارچوب راهبردی تنظیم و به مردم توصیه کنیم که آن شور و انرژی خود برای نیل به یک جامعه‏ی آزاد و دمکراتیک را در قالب‏های مدنی تنظیم و تعریف و پی‏گیری کنند.
مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری
تحریریه: شهرام احدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر