«ماجرای کشتیهای اسرائيلی میتواند دولت دهم را غرق کند»
دکتر هوشنگ حسنیاری استاد روابط استراتژیک در کالج سلطنتی کانادا از احتمالات و گمانها درباره خبر رابطه تجاری ایران و اسرائیل میگوید.
دویچهوله: آقای حسن یاری! برای اولین بار در لیست شرکتهای تحریمشده توسط آمریکا، چندی پیش اسم یک شرکتاسراییلی آمده و بعد از آن البته ایران هرگونه ارتباط تجاری با اسراییل را شدیداً تکذیب کرد. ولی مطبوعات اسراییل همچنان این قضیه را پی گرفتند و طبق آخرین خبر حتی گزارشی منتشر کردند از پهلوگرفتن کشتیهای تجاری اسراییل در آبهای ایران. علیرغم تکذیبهای مقامات ایرانی، چه در مورد ارتباط با شرکتهای اسراییلی و چه در مورد پهلوگرفتن کشتیهای تجاری اسراییل در آبهای ایران، شما فکر میکنید چه قدر احتمال این که این خبر صحت داشته باشد وجود دارد؟
هوشنگ حسنیاری: پیشینهی این مسئله برمیگردد به زمان جنگ عراق علیه ایران و زمانی که در قالب مسئلهی "ایران کنترا" ظاهراً اسراییل از طریق واسطههایی تسلیحاتی را به ایران ارسال داشته و این معامله ادامه داشته است. آنچه در مورد موضوع بحث امروز مهم به نظر میآید، اصرار نه تنها مطبوعات اسراییلی بلکه بهخصوص آمریکاییهاست. چون تاکنون دیدهایم که وزارت خارجه آمریکا معمولاً شرکتها و کشورهایی را در لیست تحریمهای خود قرار میداد که آن شرکتها و کشورها با ایران روابط تجاری داشتند و بهخصوص با افراد و شرکتهایی که مورد تحریم بینالمللی هستند. در نتیجه مسئلهی امروز برمیگردد به این پیشینه. این که آیا واقعاً صحت دارد یا نه، باید بگویم که اگر باز به عمل آمریکاییها در گذشته نگاه کنیم، زمانی که بهخصوص شرکتهای روسی و چینی را مورد تحریم قرار میدادند، دیده شد که با پادرمیانی دولتهای چین و روسیه، گهگاهی آمریکا از خود نرمشی نشان میداد. در مورد اخیر هم شرکت اسراییلی ظاهرا با ورود به معااملات غیرقانونی با ایران تحریمها را دور زدهاند.
یعنی شما معتقدید که ارتباط این شرکتها با شرکتهای ایرانی یا با دولت ایران دور از چشم اسراییل بوده، یا احیانا دولت اسراییل خبر داشته و آن طور که روزنامهی هاآرتص نوشته، به خاطر این که قضیه پول در میان بوده، چشم خودش را بر روی این معاملات بسته است؟
ببینید اگر چنین خبری صحت داشته باشد، به طور قطع از آنجایی که اسراییل کشور کوچکی است، دولت این کشور معمولا بر مسائلی از این قبیل احاطه کامل دارد. بهخصوص در دهههای گذشته اسرائیل همواره وارد معامله با کشورهایی میشده که با آمریکا چندان روابط مناسبی نداشتند، مثل بعضی از کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین، در نتیجه چنین امری در گذشته وجود داشته. اگر در مورد ایران چنین امری صحت داشته باشد، به طبع نشاندهندهی این امر هم هست که دولت اسراییل و شرکتهای اسراییل بیشتر به دنبال انجام معاملات و تجارت هستند بهخصوص در مورد کالاهایی که خطری برای امنیت اسراییل ایجاد نمیکند. در نتیجه در صورت صحت این خبر شرکتهای اسراییل نظیر شرکتهای روسی و چینی و غیره درصدد هستند که از تحریمهایی که شامل حال ایران شده نهایت استفاده را کرده و سودی از این میان عاید خود کنند.
برخی از ناظران و تحلیلگران هم معتقدند که این کار احیاناً با چراغ سبز دولت اسراییل صورت گرفته، به این منظور که نشان دهد تحریمها علیه دولت ایران بیفایده است و در نهایت راهی جز گزینهی نظامی علیه ایران باقی نمیماند. نظر شما در این مورد چیست؟
به طور کلی یکی از دو سه کشوری که همواره براین امر تاکید داشته که بایستی جلوی پیشرفت هستهای ایران را از طریق نظامی گرفت، اسراییل بوده است. اسراییل است که بر آمریکا و جامعه جهانی فشار وارد میکند که مسئلهی برنامهی هستهای ایران را از طریق نظامی حل کنند یعنی مثلا تأسیسات اتمی ایران را بمباران کنند. در سالهای گذشته گهگاهی چنین امری در واکنشهای اسرائیل شدت بیشتری پیدا میکرده. حتی اسراییلیها صحبت از این میکردند که حملهی به ایران در آیندهی نزدیک اتفاق خواهد افتاد. اما این که اسراییلیها چنین حساب دقیقی را انجام دهند برای نشاندادن بیتاثیری تحریمها، به نظر من مقداری دور از واقعیت است. به خاطر این که مثلا در زمان جنگ عراق و ایران که پیشتر به آن اشاره شد، زمان ریاست جمهوری ریگان، اسراییل بیشتر به دنبال سود مالی بود و از طرف دیگر در آن زمان اسرائیل با تحویل تسلیحات به ایران خواهان آن بود که هیچ یک از طرفین جنگ، ایران یا عراق، پیروز نشوند و این در نهایت به نفع اسراییل میشد. در این مورد اخیر نشان دادن بیهودگی تحریمها و در نهایت تقویت اندیشهی حملهی نظامی به ایران، به نظر من تا حدودی بعید به نظر میآید. چون در نهایت آمریکاییها براین عقیده هستند که تحریمها در حال انجام است و دارد نتیجهی مثبت میدهد و به همین خاطر به مسائل و مشکلات اقتصادی ایران اشارهی جدی دارند. اروپاییها هم ظاهرا بر همین عقیده هستند. به اعتقاد من امروز علاقهی چندانی در هیئت رهبری آمریکا برای گشودن یک جبههی جدید و یک جنگ جدید علیه ایران وجود ندارد، حتی اگر این سیاست جدید اسراییل در پی تحریک آمریکاییها و جامعه جهانی باشد.
صرف نظر از اسرائیل، در داخل ایران اگر صحت این خبر تایید شود، حالا رسمی یا غیررسمی، شما فکر میکنید چه تاثیری بر وضعیت کنونی دولت احمدینژاد که به شدت هم متزلزل است بگذارد؟ چون این دولتی بوده که همواره از محو اسراییل صحبت کرده است.
این سئوال خیلی مهمی است. نه تنها در داخل ایران، بلکه در منطقه به طور کلی تاثیرگذار خواهد بود. بهخصوص که اعراب در دهههای گذشته همواره به ایران با دیدهی شک و تردید نگاه میکردند، روابط ایران با اسراییل را علیه خود و منافع خود میدیدند و امروز در داخل ایران همان طور که اطلاع دارید، حرف از «جریان انحرافی» به قول اصولگرایان دولتی زده میشود و ردپای این انحرافات در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و مسائلی از این قبیل. در صورتی که چنین امری صحت داشته باشد و تنها از جانب گروههای مخالف دولت احمدینژاد در ایران به این شایعات دامن زده نشده باشد، باید گفت که این نه تنها دولت را تضعیف میکند، بلکه جمهوری اسلامی را به طور کلی درمنطقه تضعیف خواهد کرد. چون در رأس هرم قدرت در ایران، اشخاصی حضور دارند که تمام تصمیمات عمده و استراتژیک را میگیرند. بنابراین این میتواند زیانبخش برای تمام کسانی باشد که در ایران در قدرت هستند. ولی بهخصوص با اشاره به گفتهی شما از آنجایی که شکافها در داخل نظام جمهوری اسلامی ایران بین دولت و دیگران هرچه گستردهتر میشود، بعید نخواهد بود که کسانی که مخالف دولت احمدینژاد هستند، امروز سعی کنند که از این مسئله بهرهبرداری کنند. چون از دید آنها این موضوع تاییدی خواهد بود بر اتهاماتی که در مورد ایجاد رابطه با آمریکا به دولت آقای احمدینژاد زده میشود یا برخی مسائلی که به آقای مشایی نسبت میدهند در مورد ملت اسراییل و خوب بودن ملت اسراییل.
میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر