عبدالرضا کاهانی: به جای اینکه قرص بخورم، فیلم ساختم
عبدالرضا کاهانی سازنده فیلمهای "اسب حیوان نجیبی است" و "بیخود و
بیجهت"، فیلم "وقت داریم حالا" را در جشنواره فیلمهای ایرانی کلن به
نمایش گذاشت. در حاشیه این جشنواره با او گفتوگو کردیم.
جشنواره فیلمهای ایرانی در کلن آلمان از ۲۹ تا ۳۱ مه (۸ تا ۱۰ خرداد) در
شهر کلن آلمان برگزار شد. عبدالرضا کاهانی با فیلم "وقت داریم حالا" در این
جشنواره شرکت کرده بود.از کاهانی فیلمهایی چون "اسب حیوان نجیبی است"، "بیخود و بیجهت"، "هیچ"، "بیست" و "استراحت مطلق" تا کنون دیده شدهاند. اکثر فیلمهای این کارگردان جوان با حاشیههایی به خصوص در مرحله اجرا همراهاند.
فیلم "استراحت مطلق" آخرین فیلم او که در ایران پس از هشت ماه انتظار بالاخره در نوروز امسال اجازه اکران گرفت، حتی پس از اکران نیز با اعتراضاتی روبرو شد.
در حاشیه جشنواره کلن با آقای کاهانی گفتوگو کردیم. در این گفتوگو او برای اولین بار از فیلم در دست ساختش در ایران حرف زد؛ فیلمی با موضوع سانسور که در یک ویلا و با حداقل بودجه آخرین مراحل ساختش را طی میکند.
کاهانی میگوید منتظر صدور مجوز ارشاد برای ساخت این فیلم نمانده و قبل از صدور مجوز، ساختش را شروع کرده است. او میگوید: «فیلمهایی هم که با مجوز میسازم، بعدش معلوم نیست نمایش داده بشود. پس چه بهتر که از همان اول معلوم نباشد که نمایش داده میشود.»
دویچهوله: آقای کاهانی فیلمی که از شما در جشنواره فیلمهای ایرانی در کلن به نمایش درآمد به اسم "وقت داریم حالا" اصلا ژانرش با فیلمهای قبلی که لااقل من از شما دیدهام خیلی فرق میکرد؛ دو فیلم "اسب حیوان نجیبیست" و "بیخود و بیجهت". آیا علتاش این است که این فیلم در دوران مهاجرت شما ساخته شده، یعنی تاثیر مهاجرت روی شماست یا اینکه دلیل دیگری دارد که این فیلم اصلا به کل با فیلمهای قبلی شما متفاوت است؟
عبدالرضا کاهانی: عمدی بود. دوست داشتم فیلمی بسازم که شبیه فیلمهای قبلیام نباشد. کمااینکه بعد از فیلم "وقت داریم حالا"، فیلم "استراحت مطلق" را در ایران ساختم و آن هم باز با فیلمهای قبلی، با فیلمهایی که بیشتر من را با آنها شناختهاند، یک تفاوتهایی دارد. برای فیلم "وقت داریم حالا" زبان، فرهنگ همه اینها موثر است که فیلم فرق بکند. یک تصمیم آگاهانه بود، چون از تکراری کردن خودم بدم میآید. اینکه محتوا را تکرار کنم، مشکلی ندارم. ولی از اینکه هی بخواهم شبیه هم فیلم بسازم، خیلی فراریام.
نمیدانم این برداشت من را قبول دارید یا نه، برای خود من این طور بود که فیلمهای شما را در گروه کارهای هنریای میگذارم که یکجور اعتراض خاموش با بنمایه طنز در آنهاست. این تیپ کارها را ما توی موسیقیهای زیرزمینی ایران هم میبینیم، مثلا گروه "هیچ" یا ترانههایی که علی عظیمی میخواند، یکجور طنز آمیخته با هجو با بنمایه اعتراض. قبول دارید که از این ژانر، از این نوع فیلم خیلی فاصله گرفتهاید و دلیلش هم این است که از ایران بیرون آمدهاید؟
در مورد فیلم "وقت داریم حالا" قبول دارم، چون اصلا قرار نبوده که شبیه آنها باشد. اصلا دارد جای دیگری ساخته میشود، مسئله دیگری را مطرح میکند. مسائل فیلمهاست که به فیلمساز میگوید که چگونه باید آنها را ساخت. شاید مثلا مدل فیلمهایی که در ایران کار میکردم جای دیگری جواب ندهد یا فیلمی که در فرانسه کار میکنم در ایران جواب ندهد. من باید بدانم که کجا دارم کار میکنم، چه سوژهای در اختیار دارم و در چه موقعیتیام. آن موقعیتی که من در آن قرار گرفته بودم و مجوز فیلمسازی در دورهای اواخر دوره آقای احمدینژاد از طرف وزارت ارشاد به من داده نمیشد، دورهای بود که من مجبور بودم فیلم بسازم و خب تصمیم گرفته بیآیم خارج از ایران و اساسا از اول قرار بود که من داستان دیگری را کار بکنم و همچنان هم دنبال ساخت آن فیلم هستم.
این فیلمی که الان دیدیم، "وقت داریم حالا"، فیلمیست که اهدافی با آن داشتم و قرار است که این فیلم به من کمک بکند که فیلم دیگری بسازم. برای من یکجور استارت در خارج از ایران بود. آشنایی با فرهنگ و زبان دیگری، تست کردن خودم که ببینم آیا میتوانم. خوشحالم که این اتفاقها افتاده و طبیعیست که فیلم شبیه فیلمهای قبلی نباشد، چه به لحاظ لحن چه به لحاظ موضوع و اجرا و همه چیز. یک فیلم با هزینه کم و جمعوجور است که دوتا هنرپیشه ناآشنا دارد و برخلاف همهی فیلمهایم که فیلمهای شلوغی بوده، این فیلم خلوتیست؛ چه در دکوپاژ، چه در تعداد هنرپیشهها. و خوشحالم که چیزهایی که از ساخت این فیلم هدفم بوده، آنها را توانستهام بهدست بیآورم.
خب شما یکجور مخاطب را شوکه کردهاید. یعنی مخاطب انتظار دیدن چنین فیلمی را از عبدالرضا کاهانی نداشت، حالا این شوک میتواند مثبت یا منفی باشد. ولی خودتان با این هزینهای که پرداختهاید، یعنی شوکه کردن مخاطب، به آن هدفی که میخواستید رسیدید؟ شما گفتید میخواستید خودتان را تست کنید، نتیجه این تست مثبت بود؟
در همهی فیلمها فیلمساز خودش را تست میکند. اینجا جدا از آن تست همیشگی، تستهای دیگری هم بود که گفتم، فرهنگ و زبان و اینکه اصلا در مملکت یا در کشور دیگری آیا میشود فیلم ساخت، همه اینها باز در کنارش بود. منظور شما از تست دقیقا چیست؟
گفتید که این فیلم را ساختید برای اینکه خودتان را آماده کنید برای فیلم دیگری که میخواهید بسازید. این آمادگی را الان پیدا کردهاید؟
بله فکر میکنم که اعتماد بهنفس خوبی پیدا کردهام و آن قصهای که از اول دنبالش بودم فکر میکنم از نظر خودم پخته شده و آمادگیاش را دارم که با شجاعت، آن فیلمی را که دنبالش بودم حالا بسازم.
این فیلم همان فیلمی نیست که شایعاتی در موردش هست که در ایران دارید میسازید؟
نه، فیلمی هست که قرار است در فرانسه بسازم. فیلمی که در ایران ساخته شده، فیلمیست با نام "توصیه نمیشود" که تمام اخباری هم که پیرامونش هست غلط است. بازیگرهای آن فیلم سعید آقاخانی و علیرضا استادی هستند و خانم آنا نعمتی که در نقش خودش بازی میکند یعنی در فیلم خود آنا نعمتی واقعیست، یعنی یک هنرپیشه است. داستان فیلم هم در مورد دوتا سانسورچیست که در چند روز تعطیلی اداری مشقهایشان، فیلمنامههایی که باید بخوانند و جواب بدهند و فیلمهایی که باید ببینند را برداشته و رفتهاند به یک ویلا و خانم آنا نعمتی هم با اینها هست. این داستان ماجرایش این است.
و برای این فیلم مجوز گرفتید؟
من یک مجوزی گرفتم برای این فیلم که البته در اجرا فیلمنامه خیلی تفاوت کرد با آن قصهای که برایش مجوز گرفته بودم.
الان این فیلم در چه مرحلهای است؟
الان دیگر روزهای آخر پست پروداکشن است.
و چقدر امیدوارید با این سوژهای که شما گفتید در ایران بتوانید نمایشاش بدهید؟
درباره فیلم "استراحت مطلق" یک روز همین سئوال را از من کردند و گفتند که به نظرت اکران میشود این فیلم؟ من گفتم حتما عید نوروز این فیلم اکران میشود. گفتند از کجا این حرف را میزنی؟ یک حرف دلی بود، گفتم و شد. الان دیگر جرات نمیکنم همان جواب را بدهم. بهخاطر اینکه میترسم نشود و آن حرف قبلیام هم زیر سئوال برود.
چرا تا حالا راجع به این فیلم حرفی نزده بودید؟
چون یک تصمیم یکدفعهای بود که فیلم "توصیه نمیشود" را بسازم. دغدغه من با سانسور بود در تمام این چندسالی که فیلم میساختم و زمانی که برای فیلم "استراحت مطلق" از طرف وزارت ارشاد و جشنواره مسئله پیش آمد، من خیلی در استرس بدی بودم، چون فیلمهایم را با سرمایه شخصیام میسازم و نه با سرمایه دولتی و احساس میکردم همه این سرمایهها رفته روی هوا. بعد یک روز توی آینه دیدم ریشام دارد میریزد، سبیلام دارد میریزد. رفتم دکتر. دکتر به من قرص داد و گفت استرس شدید داری و باید مواظب باشی. یک کم آن قرصها را خوردم. از خودم بدم آمد که دارم قرص میخورم. به این نتیجه رسیدم که باید فیلم بسازم.
زنگ زدم وزارت ارشاد و گفتم من میخواهم بروم فیلم بسازم، حالم خوب نیست.
آنها هم موافق بودند که من بروم سر کار و درگیر جشنواره نباشم و این قدر
از جشنواره بد نگویم. ولی خب به من گفتند که چند صفحه به ما فیلمنامه بده.
چند صفحه بهشان فیلمنامه دادم. آنجا در آن فیلمنامه اشارهای به سانسور و
اینها نشده. اینها اتفاقهایی بود که بعدا در جریان کار افتاد. سه صفحه
بهشان طرح دادم. گفتند کم است، بیشتر بده. ۱۳ صفحه بهشان طرح دادم. بعد به
من گفتند که حالا بررسی میکنیم و بعد از جشنواره بهت جواب میدهیم. گفتم
من دارم میرم این فیلم را بسازم و نمیتوانم صبر کنم بعد از جشنواره شما
به من جواب بدهید. شما بررسیهایتان را بکنید، جوابتان چه مثبت باشد چه
منفی من این فیلم را خواهم ساخت. چون فیلمهایی هم که با مجوز میسازم،
بعدش معلوم نیست که نمایش داده بشود. پس چه بهتر که از همان اول معلوم
نباشد که نمایش داده میشود.
فیلم را من توی یک ویلا ساختم که نیاز به مجوز هم ندارد. چون خارج از فضای داخلی که بیایی، توی شهر، باید حتما مجوز داشته باشی. رفتم توی آن ویلا و در یک زمان کمی، با یک بودجه کمی، یک فیلم دوستانه و دورهمی را شروع کردم. ما در آن تعداد روزی که خارج از استانداردهای سینماست، دور همدیگر جمع شدیم با دوستانمان، با یک تیم کوچولو و این فیلم را همانجا خلق میکردیم و آرام آرام از اولش ساختیم و رفتیم تا آخر. همهی فیلم در یک ویلا میگذرد. مجوزی هم که گرفتم بیشتر برای عوامل فیلمم بود که میخواستند با من همکاری کنند برای اینکه بدانند فیلمی با مجوز دارد ساخته میشود و آنها با فیلمی دارند همکاری میکنند که مجوز دارد.
و با هزینه شخصی خودتان ساخته میشود؟
این فیلم دوستانه بود واقعا. هزینهاش خندهدار است اگر به شما بگویم چقدر شده. عین این میماند که تصمیم بگیریم یک کار تئاتر بکنیم، دست در دست همدیگر و تمام این بچههایی که با من بودند از بازیگرها گرفته تا بقیه همه تصمیم گرفتیم که برویم یک فیلم بسازیم که حالمان خوب شود.
حالا حالتان خوب شد؟
من وسط فیلمبرداری بودم و اصلا حواسم دیگر به مریضیام نبود. دیدم ریشام واقعا درآمد و همه چیز عادی شد. بعد فیلم که تمام شد، به خودم گفتم این فیلم حتی اگر فیلم بدی هم بشود، از اینکه قرص نخوردم و ریشام درآمد، بهتر است. یعنی اگر قرص میخریدم، گرانتر میشد از فیلمی که ساختم.
خب این یعنی اینکه آقای کاهانی دوباره برگشت داخل. میخواهید دوباره داخل ایران به کار ادامه بدهید یا اینکه نه، همچنان میخواهید بین ایران و فرانسه در رفتوآمد باشید؟
نه، من که در رفتوآمدم، میروم و میآیم. ممکن است که فرانسه هم نباشم جای دیگری باشم. من ایران که حتما میروم همان طوری که تا الان رفتهام. پروژهای دارم که قرار است در ایران کار بکنم. صحبتهایش هم شده. یک پروژه مفصلیست و پروداکشن بزرگی دارد، گرچه همچنان متعلق به بخش خصوصیست.
ولی خب فعلا که دنبال برنامههایم هستم در فرانسه که ببینم میشود فیلمی که دنبالش هستم را بعد از دو سه سال بسازم. اگر کار همین طوری که پیش رفته پیش برود، میسازمش. وگرنه میروم ایران آن فیلم را میسازم یا اگر نخواهم فعلا بروم ایران، باز هم میتوانم یک نقشههایی برای فیلمسازی در فرانسه داشته باشم. درهرصورت من بهخودم ثابت کردهام که در شرایط سخت میتوانم فیلم بسازم. کمااینکه فیلم "وقت داریم حالا" که موضوع صحبتمان هست، بیشتر اثبات این بود که به خودم بگویم که هیچ وقت نمیتوانم بیکار باشم. یعنی در هر شرایطی، هر جایی باشم، هر جای دنیا باشم، فیلم میسازم.
دوباره برگردیم به همین فیلمی که اینجا هم نمایش داده شد و خودتان هم اشاره کردید: "وقت داریم حالا". من تفاوتهایش را با فیلمهای قبلی از دید خودم گفتم. آن چیزی که وجه مشترک این فیلم بود با دوتا فیلمی که من از شما دیدهام، این بود که شما همیشه عادت دارید آخر فیلمهایتان مخاطب را شوکه کنید. یک برگ برنده، یک آس رو میکنید. یعنی ناگهان یک اتفاقی که مخاطب اصلا انتظارش را نمیکشد میافتد. آیا این در خودآگاه شماست، یعنی میخواهید این اتفاق بیفتد، با تصمیم قبلی این کار را میکنید، اصلا مدل فیلمسازیتان این است یا اینکه داستان میطلبد؟
من وقتی فیلمنامه را مینویسم و فیلم را میسازم همیشه از خودم فاصله میگیرم و بهجای تماشاگر فیلم را میبینم. به نیازهای تماشاگر پاسخ میدهم. یک وقتها حتی خودم را سورپرایز میکنم. یعنی بعد داستان را ممکن است حتی خودم هم ندانم که چه میشود. یک مدتی سیناپس مینوشتم، مثلا دو صفحه داشتم، سیناپس مینوشتم، کاملا همه چیز را طراحی میکردم و بعد شروع میکردم به نوشتن فیلمنامه کامل، به شیوه سنتی. از یک زمانی از این روش نوشتن بدم آمد و احساس میکردم خستهکننده است برایم. چون وقتی مینوشتم، ته داستان را میدانستم. تصمیم گرفتم جوری فیلمنامه بنویسم که خودم جای تماشاگر قرار بگیرم. یعنی حین اینکه دارم فیلم را میبینم، فیلمنامه را مینوشتم. سکانس بعد را نمیدانستم چی میشود. یعنی در لحظه تصمیم میگرفتم که سکانس بعد چه باشد. الان این مدل نوشتن را دوست دارم.
این فیلم آیا تا بهحال غیر از اینجا برای مخاطب ایرانی به نمایش درآمده بود یا اینکه این اولینبار بود؟
نه. سال گذشته تماسهای زیادی بود از جاهای مختلف جهان که فستیوال فیلمهای ایرانی بود برای اینکه فیلم را بهشان بدهیم و برای ایرانیها نمایش داده بشود. خب طبیعی بود که سال اول، پخشکننده مخالفت کند. برای همین سال اول فستیوالی که باید میرفت را رفت و الان که در سال دومش است، میتواند از این نمایشها لااقل برای ایرانیهای خارج از کشور داشته باشد.
پس این اولیناش بود؟
این اولیناش بود. اگرچه من دارم سعی میکنم که در ایران هم فیلم اکران بشود.
با توجه به موضوعاش چقدر امیدوارید که در ایران اجازه اکران بگیرد؟
اگر بخواهم به این صورت فکر کنم هیچ کدام از فیلمهایم نباید ساخته میشدند و نباید اکران میشدند.
نمیدانم چقدردوست دارید این جوری فیلمهایتان ارزیابی بشود. یک واژه، یک موضوع میتواند تم محوری یک فیلمساز باشد. مثلا آقای فرهادی معروف است به اینکه روی دروغ کار میکند. فیلمهای شما تا حالا موضوعات اجتماعی بوده. مثل همان مسئله پلیس که در "اسب حیوان نجیبی است" داشتهاید، یا در "بیخود و بیجهت" مسئله ارتباط زن و مرد و کلا تمهای اجتماعی. آن کلمه یا واژه اصلی که ذهن شما را درگیر کرد تا فیلم "حالا وقت داریم" را بسازید، چه بود؟
من کلا دوست دارم روی تم بیهدفی کار کنم که هدفی در آدمها نمیبینم، مقصد درستی نمیبینم. ولی خب این فیلم فرق دارد. فیلم "حالا وقت داریم" تماش این نیست.
پس چیست؟ یکی از بینندهها بعد از فیلم گفت، البته شاید یک کمی هم شوخی دراین جمله بود، که این فیلم نشان داد مرد ایرانی خیلی متعهد است و مرد فرانسوی این تعهد را ندارد، به دخترش تجاوز میکند و هیچ مسئولیتی نمیپذیرد، ولی مرد ایرانی مسئولیتپذیر است، پای این دختر هم ماند و این دختر را با خودش به پاریس برد. چقدر با این برداشت موافقاید؟
من قصدم این نیست که بگویم مرد ایرانی خوب است و مرد فرانسوی بد است یا مرد فرانسوی خوب است و مرد ایرانی بد. من دنبال این چیزها نیستم. ولی امیدوارم که وزارت ارشاد در ایران هم همین فکر را بکند و همین فکر باعث شود که فیلم را در ایران نمایش بدهند.
فیلم را من توی یک ویلا ساختم که نیاز به مجوز هم ندارد. چون خارج از فضای داخلی که بیایی، توی شهر، باید حتما مجوز داشته باشی. رفتم توی آن ویلا و در یک زمان کمی، با یک بودجه کمی، یک فیلم دوستانه و دورهمی را شروع کردم. ما در آن تعداد روزی که خارج از استانداردهای سینماست، دور همدیگر جمع شدیم با دوستانمان، با یک تیم کوچولو و این فیلم را همانجا خلق میکردیم و آرام آرام از اولش ساختیم و رفتیم تا آخر. همهی فیلم در یک ویلا میگذرد. مجوزی هم که گرفتم بیشتر برای عوامل فیلمم بود که میخواستند با من همکاری کنند برای اینکه بدانند فیلمی با مجوز دارد ساخته میشود و آنها با فیلمی دارند همکاری میکنند که مجوز دارد.
و با هزینه شخصی خودتان ساخته میشود؟
این فیلم دوستانه بود واقعا. هزینهاش خندهدار است اگر به شما بگویم چقدر شده. عین این میماند که تصمیم بگیریم یک کار تئاتر بکنیم، دست در دست همدیگر و تمام این بچههایی که با من بودند از بازیگرها گرفته تا بقیه همه تصمیم گرفتیم که برویم یک فیلم بسازیم که حالمان خوب شود.
حالا حالتان خوب شد؟
من وسط فیلمبرداری بودم و اصلا حواسم دیگر به مریضیام نبود. دیدم ریشام واقعا درآمد و همه چیز عادی شد. بعد فیلم که تمام شد، به خودم گفتم این فیلم حتی اگر فیلم بدی هم بشود، از اینکه قرص نخوردم و ریشام درآمد، بهتر است. یعنی اگر قرص میخریدم، گرانتر میشد از فیلمی که ساختم.
خب این یعنی اینکه آقای کاهانی دوباره برگشت داخل. میخواهید دوباره داخل ایران به کار ادامه بدهید یا اینکه نه، همچنان میخواهید بین ایران و فرانسه در رفتوآمد باشید؟
نه، من که در رفتوآمدم، میروم و میآیم. ممکن است که فرانسه هم نباشم جای دیگری باشم. من ایران که حتما میروم همان طوری که تا الان رفتهام. پروژهای دارم که قرار است در ایران کار بکنم. صحبتهایش هم شده. یک پروژه مفصلیست و پروداکشن بزرگی دارد، گرچه همچنان متعلق به بخش خصوصیست.
ولی خب فعلا که دنبال برنامههایم هستم در فرانسه که ببینم میشود فیلمی که دنبالش هستم را بعد از دو سه سال بسازم. اگر کار همین طوری که پیش رفته پیش برود، میسازمش. وگرنه میروم ایران آن فیلم را میسازم یا اگر نخواهم فعلا بروم ایران، باز هم میتوانم یک نقشههایی برای فیلمسازی در فرانسه داشته باشم. درهرصورت من بهخودم ثابت کردهام که در شرایط سخت میتوانم فیلم بسازم. کمااینکه فیلم "وقت داریم حالا" که موضوع صحبتمان هست، بیشتر اثبات این بود که به خودم بگویم که هیچ وقت نمیتوانم بیکار باشم. یعنی در هر شرایطی، هر جایی باشم، هر جای دنیا باشم، فیلم میسازم.
دوباره برگردیم به همین فیلمی که اینجا هم نمایش داده شد و خودتان هم اشاره کردید: "وقت داریم حالا". من تفاوتهایش را با فیلمهای قبلی از دید خودم گفتم. آن چیزی که وجه مشترک این فیلم بود با دوتا فیلمی که من از شما دیدهام، این بود که شما همیشه عادت دارید آخر فیلمهایتان مخاطب را شوکه کنید. یک برگ برنده، یک آس رو میکنید. یعنی ناگهان یک اتفاقی که مخاطب اصلا انتظارش را نمیکشد میافتد. آیا این در خودآگاه شماست، یعنی میخواهید این اتفاق بیفتد، با تصمیم قبلی این کار را میکنید، اصلا مدل فیلمسازیتان این است یا اینکه داستان میطلبد؟
من وقتی فیلمنامه را مینویسم و فیلم را میسازم همیشه از خودم فاصله میگیرم و بهجای تماشاگر فیلم را میبینم. به نیازهای تماشاگر پاسخ میدهم. یک وقتها حتی خودم را سورپرایز میکنم. یعنی بعد داستان را ممکن است حتی خودم هم ندانم که چه میشود. یک مدتی سیناپس مینوشتم، مثلا دو صفحه داشتم، سیناپس مینوشتم، کاملا همه چیز را طراحی میکردم و بعد شروع میکردم به نوشتن فیلمنامه کامل، به شیوه سنتی. از یک زمانی از این روش نوشتن بدم آمد و احساس میکردم خستهکننده است برایم. چون وقتی مینوشتم، ته داستان را میدانستم. تصمیم گرفتم جوری فیلمنامه بنویسم که خودم جای تماشاگر قرار بگیرم. یعنی حین اینکه دارم فیلم را میبینم، فیلمنامه را مینوشتم. سکانس بعد را نمیدانستم چی میشود. یعنی در لحظه تصمیم میگرفتم که سکانس بعد چه باشد. الان این مدل نوشتن را دوست دارم.
این فیلم آیا تا بهحال غیر از اینجا برای مخاطب ایرانی به نمایش درآمده بود یا اینکه این اولینبار بود؟
نه. سال گذشته تماسهای زیادی بود از جاهای مختلف جهان که فستیوال فیلمهای ایرانی بود برای اینکه فیلم را بهشان بدهیم و برای ایرانیها نمایش داده بشود. خب طبیعی بود که سال اول، پخشکننده مخالفت کند. برای همین سال اول فستیوالی که باید میرفت را رفت و الان که در سال دومش است، میتواند از این نمایشها لااقل برای ایرانیهای خارج از کشور داشته باشد.
پس این اولیناش بود؟
این اولیناش بود. اگرچه من دارم سعی میکنم که در ایران هم فیلم اکران بشود.
با توجه به موضوعاش چقدر امیدوارید که در ایران اجازه اکران بگیرد؟
اگر بخواهم به این صورت فکر کنم هیچ کدام از فیلمهایم نباید ساخته میشدند و نباید اکران میشدند.
نمیدانم چقدردوست دارید این جوری فیلمهایتان ارزیابی بشود. یک واژه، یک موضوع میتواند تم محوری یک فیلمساز باشد. مثلا آقای فرهادی معروف است به اینکه روی دروغ کار میکند. فیلمهای شما تا حالا موضوعات اجتماعی بوده. مثل همان مسئله پلیس که در "اسب حیوان نجیبی است" داشتهاید، یا در "بیخود و بیجهت" مسئله ارتباط زن و مرد و کلا تمهای اجتماعی. آن کلمه یا واژه اصلی که ذهن شما را درگیر کرد تا فیلم "حالا وقت داریم" را بسازید، چه بود؟
من کلا دوست دارم روی تم بیهدفی کار کنم که هدفی در آدمها نمیبینم، مقصد درستی نمیبینم. ولی خب این فیلم فرق دارد. فیلم "حالا وقت داریم" تماش این نیست.
پس چیست؟ یکی از بینندهها بعد از فیلم گفت، البته شاید یک کمی هم شوخی دراین جمله بود، که این فیلم نشان داد مرد ایرانی خیلی متعهد است و مرد فرانسوی این تعهد را ندارد، به دخترش تجاوز میکند و هیچ مسئولیتی نمیپذیرد، ولی مرد ایرانی مسئولیتپذیر است، پای این دختر هم ماند و این دختر را با خودش به پاریس برد. چقدر با این برداشت موافقاید؟
من قصدم این نیست که بگویم مرد ایرانی خوب است و مرد فرانسوی بد است یا مرد فرانسوی خوب است و مرد ایرانی بد. من دنبال این چیزها نیستم. ولی امیدوارم که وزارت ارشاد در ایران هم همین فکر را بکند و همین فکر باعث شود که فیلم را در ایران نمایش بدهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر