دوشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۴

عبدالرضا کاهانی: به جای اینکه قرص بخورم، فیلم ساختم

عبدالرضا کاهانی: به جای اینکه قرص بخورم، فیلم ساختم

عبدالرضا کاهانی سازنده فیلم‌های "اسب حیوان نجیبی است" و "بی‌خود و بی‌جهت"، فیلم "وقت داریم حالا" را در جشنواره فیلم‌های ایرانی کلن به نمایش گذاشت. در حاشیه این جشنواره با او گفت‌وگو کردیم.
جشنواره فیلم‌های ایرانی در کلن آلمان از ۲۹ تا ۳۱ مه (۸ تا ۱۰ خرداد) در شهر کلن آلمان برگزار شد. عبدالرضا کاهانی با فیلم "وقت داریم حالا" در این جشنواره شرکت کرده بود.
از کاهانی فیلم‌هایی چون "اسب حیوان نجیبی است"، "بیخود و بی‌جهت"، "هیچ"، "بیست" و "استراحت مطلق" تا کنون دیده شده‌اند. اکثر فیلم‌های این کارگردان جوان با حاشیه‌هایی به خصوص در مرحله اجرا همراه‌اند.
فیلم "استراحت مطلق" آخرین فیلم او که در ایران پس از هشت ماه انتظار بالاخره در نوروز امسال اجازه اکران گرفت، حتی پس از اکران نیز با اعتراضاتی روبرو شد.
در حاشیه جشنواره کلن با آقای کاهانی گفت‌وگو کردیم. در این گفت‌وگو او برای اولین بار از فیلم در دست ساختش در ایران حرف زد؛ فیلمی با موضوع سانسور که در یک ویلا و با حداقل بودجه آخرین مراحل ساختش را طی می‌کند.
کاهانی می‌گوید منتظر صدور مجوز ارشاد برای ساخت این فیلم نمانده و قبل از صدور مجوز، ساختش را شروع کرده است. او می‌گوید: «فیلم​هایی هم که با مجوز می​سازم، بعدش معلوم نیست نمایش داده بشود. پس چه بهتر که از همان اول معلوم نباشد که نمایش داده می​شود.»

دویچه‌وله: آقای کاهانی فیلمی که از شما در جشنواره فیلم​های ایرانی در کلن به نمایش درآمد به اسم "وقت داریم حالا" اصلا ژانرش با فیلم​های قبلی که لااقل من از شما دیده​ام خیلی فرق می​کرد؛ دو فیلم "اسب حیوان نجیبی​ست" و "بی​خود و بی​​جهت". آیا علت​اش این است که این فیلم در دوران مهاجرت شما ساخته شده، یعنی تاثیر مهاجرت روی شماست یا اینکه دلیل دیگری دارد که این فیلم اصلا به کل با فیلم​های قبلی شما متفاوت است؟
عبدالرضا کاهانی: عمدی بود. دوست داشتم فیلمی بسازم که شبیه فیلم​های قبلی​ام نباشد. کمااینکه بعد از فیلم "وقت داریم حالا"، فیلم "استراحت مطلق" را در ایران ساختم و آن هم باز با فیلم​های قبلی، با فیلم​هایی که بیشتر من را با آنها شناخته​اند، یک تفاوت​هایی دارد. برای فیلم "وقت داریم حالا" زبان، فرهنگ همه این​ها موثر است که فیلم فرق بکند. یک تصمیم آگاهانه بود، چون از تکراری کردن خودم بدم می​آید. اینکه محتوا را تکرار کنم، مشکلی ندارم. ولی از اینکه هی بخواهم شبیه​ هم فیلم بسازم، خیلی فراری​ام.
نمی​دانم این برداشت من را قبول دارید یا نه، برای خود من این طور بود که فیلم​های شما را در گروه کارهای هنری​ای می​گذارم که یکجور اعتراض خاموش با بن​مایه طنز در آنهاست. این تیپ کارها را ما توی موسیقی​های زیرزمینی ایران هم می​بینیم، مثلا گروه "هیچ" یا ترانه​هایی که علی عظیمی می​خواند، یکجور طنز آمیخته با هجو با بن‌مایه اعتراض. قبول دارید که از این ژانر، از این نوع فیلم خیلی فاصله گرفته​اید و دلیلش هم این است که از ایران بیرون آمده​اید؟
در مورد فیلم "وقت داریم حالا" قبول دارم، چون اصلا قرار نبوده که شبیه آن​ها باشد. اصلا دارد جای دیگری ساخته می​شود، مسئله​ دیگری را مطرح می​کند. مسائل فیلم​هاست که به فیلمساز می​گوید که چگونه باید آن​ها را ساخت. شاید مثلا مدل فیلم​هایی که در ایران کار می‌کردم جای دیگری جواب ندهد یا فیلمی که در فرانسه کار می​کنم در ایران جواب ندهد. من باید بدانم که کجا دارم کار می​کنم، چه سوژه​ای در اختیار دارم و در چه موقعیتی​ام. آن موقعیتی که من در آن قرار گرفته بودم و مجوز فیلمسازی در دوره‌ای اواخر دوره آقای احمدی​نژاد از طرف وزارت ارشاد به من داده نمی​شد، دوره‌ای بود که من مجبور بودم فیلم بسازم و خب تصمیم گرفته بیآیم خارج از ایران و اساسا از اول قرار بود که من داستان دیگری را کار بکنم و همچنان هم دنبال ساخت آن فیلم هستم.
این فیلمی که الان دیدیم، "وقت داریم حالا"، فیلمی​ست که اهدافی با آن داشتم و قرار است که این فیلم به من کمک بکند که فیلم دیگری بسازم. برای من یکجور استارت در خارج از ایران بود. آشنایی با فرهنگ و زبان دیگری، تست کردن خودم که ببینم آیا می​توانم. خوشحالم که این اتفاق​ها افتاده و طبیعی​ست که فیلم شبیه فیلم​های قبلی نباشد، چه به لحاظ لحن چه به لحاظ موضوع و اجرا و همه چیز. یک فیلم با هزینه کم و جمع​وجور است که دوتا هنرپیشه ناآشنا دارد و برخلاف همه​ی فیلم​هایم که فیلم​های شلوغی بوده، این فیلم خلوتی​ست؛ چه در دکوپاژ، چه در تعداد هنرپیشه​ها. و خوشحالم که چیزهایی که از ساخت این فیلم هدفم بوده، آن​ها را توانسته​ام به​دست بیآورم.
خب شما یکجور مخاطب را شوکه کرده​اید. یعنی مخاطب انتظار دیدن چنین فیلمی را از عبدالرضا کاهانی نداشت، حالا این شوک می​تواند مثبت یا منفی باشد. ولی خودتان با این هزینه​ای که پرداخته​اید، یعنی شوکه کردن مخاطب، به آن هدفی که می​خواستید رسیدید؟ شما گفتید می​خواستید خودتان را تست کنید، نتیجه این تست مثبت بود؟
در همه​ی فیلم​ها فیلمساز خودش را تست می​کند. اینجا جدا از آن تست همیشگی، تست‌های دیگری هم بود که گفتم، فرهنگ و زبان و اینکه اصلا در مملکت یا در کشور دیگری آیا می​شود فیلم ساخت، همه این​ها باز در کنارش بود. منظور شما از تست دقیقا چیست؟
گفتید که این فیلم را ساختید برای اینکه خودتان را آماده کنید برای فیلم دیگری که می‌خواهید بسازید. این آمادگی را الان پیدا کرده​اید؟
بله فکر می​کنم که اعتماد به​نفس خوبی پیدا کرده​ام و آن قصه​ای که از اول دنبالش بودم فکر می​کنم از نظر خودم پخته شده و آمادگی​اش را دارم که با شجاعت، آن فیلمی را که دنبالش بودم حالا بسازم.
این فیلم همان فیلمی نیست که شایعاتی در موردش هست که در ایران دارید می​سازید؟
نه، فیلمی​ هست که قرار است در فرانسه بسازم. فیلمی که در ایران ساخته شده، فیلمی‌ست با نام "توصیه نمی​شود" که تمام اخباری هم که پیرامونش هست غلط است. بازیگرهای آن فیلم سعید آقاخانی و علیرضا استادی هستند و خانم آنا نعمتی که در نقش خودش بازی می​کند یعنی در فیلم خود آنا نعمتی واقعی​ست، یعنی یک هنرپیشه است. داستان فیلم هم در مورد دوتا سانسورچی​ست که در چند روز تعطیلی اداری مشق‌های‌شان، فیلمنامه​هایی که باید بخوانند و جواب بدهند و فیلم​هایی که باید ببینند را برداشته​ و رفته​اند به یک ویلا و خانم آنا نعمتی هم با این​ها هست. این داستان ماجرایش این است.
و برای این فیلم مجوز گرفتید؟
من یک مجوزی گرفتم برای این فیلم که البته در اجرا فیلمنامه خیلی تفاوت کرد با آن قصه‌‌ای که برایش مجوز گرفته بودم.
الان این فیلم در چه مرحله​ای است؟
الان دیگر روزهای آخر پست پروداکشن است.
و چقدر امیدوارید با این سوژه​ای که شما گفتید در ایران بتوانید نمایش​اش بدهید؟
درباره فیلم "استراحت مطلق" یک روز همین سئوال را از من کردند و گفتند که به نظرت اکران می​شود این فیلم؟ من گفتم حتما عید نوروز این فیلم اکران می​شود. گفتند از کجا این حرف را می​زنی؟ یک حرف دلی بود، گفتم و شد. الان دیگر جرات نمی​کنم همان جواب را بدهم. به​خاطر اینکه می​ترسم نشود و آن حرف قبلی​ام هم زیر سئوال برود.
چرا تا حالا راجع به این فیلم حرفی نزده بودید؟
چون یک تصمیم یکدفعه​ای بود که فیلم "توصیه نمی​شود" را بسازم. دغدغه من با سانسور بود در تمام این چندسالی که فیلم می​ساختم و زمانی که برای فیلم "استراحت مطلق" از طرف وزارت ارشاد و جشنواره مسئله پیش آمد، من خیلی در استرس بدی بودم، چون فیلم‌هایم را با سرمایه شخصی​ام می​سازم و نه با سرمایه دولتی و احساس می‌کردم همه این سرمایه​ها رفته روی هوا. بعد یک روز توی آینه دیدم ریش​ام دارد می‌ریزد، سبیل​ام دارد می‌ریزد. رفتم دکتر. دکتر به من قرص داد و گفت استرس شدید داری و باید مواظب باشی. یک کم آن قرص​ها را خوردم. از خودم بدم آمد که دارم قرص می‌خورم. به این نتیجه رسیدم که باید فیلم بسازم.

زنگ زدم وزارت ارشاد و گفتم من می​خواهم بروم فیلم بسازم، حالم خوب نیست. آن​ها هم موافق بودند که من بروم سر کار و درگیر جشنواره نباشم و این قدر از جشنواره بد نگویم. ولی خب به من گفتند که چند صفحه به ما فیلمنامه بده. چند صفحه بهشان فیلمنامه دادم. آنجا در آن فیلمنامه اشاره‌ای به سانسور و این​ها نشده. این​ها اتفاق​هایی بود که بعدا در جریان کار افتاد. سه صفحه بهشان طرح دادم. گفتند کم است، بیشتر بده. ۱۳ صفحه بهشان طرح دادم. بعد به من گفتند که حالا بررسی می​کنیم و بعد از جشنواره بهت جواب می​دهیم. گفتم من دارم میرم این فیلم را بسازم و نمی​​توانم صبر کنم بعد از جشنواره شما به من جواب بدهید. شما بررسی​های​تان را بکنید، جوابتان چه مثبت باشد چه منفی من این فیلم را خواهم ساخت. چون فیلم​هایی هم که با مجوز می​سازم، بعدش معلوم نیست که نمایش داده بشود. پس چه بهتر که از همان اول معلوم نباشد که نمایش داده می‌شود.
فیلم را من توی یک ویلا ساختم که نیاز به مجوز هم ندارد. چون خارج از فضای داخلی که بیایی، توی شهر، باید حتما مجوز داشته باشی. رفتم توی آن ویلا و در یک زمان کمی، با یک بودجه کمی، یک فیلم دوستانه و دورهمی​ را شروع کردم. ما در آن تعداد روزی که خارج از استانداردهای سینماست، دور همدیگر جمع شدیم با دوستان​مان، با یک تیم کوچولو و این فیلم را همانجا خلق می​کردیم و آرام آرام از اولش ساختیم و رفتیم تا آخر. همه​ی فیلم در یک ویلا می​گذرد. مجوزی هم که گرفتم بیشتر برای عوامل فیلمم بود که می​خواستند با من همکاری کنند برای اینکه بدانند فیلمی با مجوز دارد ساخته می​شود و آن​ها با فیلمی دارند همکاری می​کنند که مجوز دارد.
و با هزینه شخصی خودتان ساخته می​شود؟
این فیلم دوستانه بود واقعا. هزینه​اش خنده​دار است اگر به شما بگویم چقدر شده. عین این می‌ماند که تصمیم بگیریم یک کار تئاتر بکنیم، دست در دست همدیگر و تمام این بچه‌هایی که با من بودند از بازیگرها گرفته تا بقیه همه تصمیم گرفتیم که برویم یک فیلم بسازیم که حال​مان خوب شود.
حالا حالتان خوب شد؟
من وسط فیلمبرداری بودم و اصلا حواسم دیگر به مریضی​ام نبود. دیدم ریش​ام واقعا درآمد و همه چیز عادی شد. بعد فیلم که تمام شد، به خودم گفتم این فیلم حتی اگر فیلم بدی هم بشود، از اینکه قرص نخوردم و ریش​ام درآمد، بهتر است. یعنی اگر قرص می‌خریدم، گرانتر می​شد از فیلمی که ساختم.
خب این یعنی اینکه آقای کاهانی دوباره برگشت داخل. می​خواهید دوباره داخل ایران به کار ادامه بدهید یا اینکه نه، همچنان می​خواهید بین ایران و فرانسه در رفت​وآمد باشید؟
نه، من که در رفت​وآمدم، می​روم و می‌آیم. ممکن است که فرانسه هم نباشم جای دیگری باشم. من ایران که حتما می​روم همان طوری که تا الان رفته​ام. پروژه​ای دارم که قرار است در ایران کار بکنم. صحبت​هایش هم شده. یک پروژه مفصلی​ست و پروداکشن بزرگی دارد، گرچه همچنان متعلق به بخش خصوصی​ست.
ولی خب فعلا که دنبال برنامه​هایم هستم در فرانسه که ببینم می​شود فیلمی که دنبالش هستم را بعد از دو سه سال بسازم. اگر کار همین طوری که پیش رفته پیش برود، می‌سازمش. وگرنه می​روم ایران آن فیلم را می​سازم یا اگر نخواهم فعلا بروم ایران، باز هم می​توانم یک نقشه​هایی برای فیلمسازی در فرانسه داشته باشم. درهرصورت من به​خودم ثابت کرده​ام که در شرایط سخت می​توانم فیلم بسازم. کمااینکه فیلم "وقت داریم حالا" که موضوع صحبت‌مان هست، بیشتر اثبات این بود که به خودم بگویم که هیچ وقت نمی​توانم بیکار باشم. یعنی در هر شرایطی، هر جایی باشم، هر جای دنیا باشم، فیلم می​سازم.
دوباره برگردیم به همین فیلمی که اینجا هم نمایش داده شد و خودتان هم اشاره کردید: "وقت داریم حالا". من تفاوت​هایش را با فیلم​های قبلی از دید خودم گفتم. آن چیزی که وجه مشترک این فیلم بود با دوتا فیلمی که من از شما دیده​ام، این بود که شما همیشه عادت دارید آخر فیلم​هایتان مخاطب را شوکه کنید. یک برگ برنده، یک آس رو می​کنید. یعنی ناگهان یک اتفاقی که مخاطب اصلا انتظارش را نمی​کشد می‌افتد. آیا این در خودآگاه شماست، یعنی می​خواهید این اتفاق بیفتد، با تصمیم قبلی این کار را می​کنید، اصلا مدل فیلمسازی​تان این است یا اینکه داستان می​طلبد؟
من وقتی فیلمنامه را می​نویسم و فیلم را می​سازم همیشه از خودم فاصله می​گیرم و به​جای تماشاگر فیلم را می​بینم. به نیازهای تماشاگر پاسخ می​دهم. یک وقت​ها حتی خودم را سورپرایز می​کنم. یعنی بعد داستان را ممکن است حتی خودم هم ندانم که چه می​شود. یک مدتی سیناپس می​نوشتم، مثلا دو صفحه داشتم، سیناپس می​نوشتم، کاملا همه چیز را طراحی می​کردم و بعد شروع می​کردم به نوشتن فیلمنامه کامل، به شیوه سنتی. از یک زمانی از این روش نوشتن بدم آمد و احساس می​کردم خسته​کننده است برایم. چون وقتی می​نوشتم، ته داستان را می​دانستم. تصمیم گرفتم جوری فیلمنامه بنویسم که خودم جای تماشاگر قرار بگیرم. یعنی حین اینکه دارم فیلم را می​بینم، فیلمنامه را می​نوشتم. سکانس بعد را نمی​دانستم چی می​شود. یعنی در لحظه تصمیم می​گرفتم که سکانس بعد چه باشد. الان این مدل نوشتن را دوست دارم.
این فیلم آیا تا به​حال غیر از اینجا برای مخاطب ایرانی به نمایش درآمده بود یا اینکه این اولین​بار بود؟
نه. سال گذشته تماس​های زیادی بود از جاهای مختلف جهان که فستیوال فیلم​های ایرانی بود برای اینکه فیلم را بهشان بدهیم و برای ایرانی​ها نمایش داده بشود. خب طبیعی بود که سال اول، پخش​کننده مخالفت کند. برای همین سال اول فستیوالی که باید می​رفت را رفت و الان که در سال دومش است، می​تواند از این نمایش​ها لااقل برای ایرانی​های خارج از کشور داشته باشد.
پس این اولین​اش بود؟
این اولین​اش بود. اگرچه من دارم سعی می​کنم که در ایران هم فیلم اکران بشود.
با توجه به موضو​ع​اش چقدر امیدوارید که در ایران اجازه اکران بگیرد؟
اگر بخواهم به این صورت فکر کنم هیچ کدام از فیلم​هایم نباید ساخته می​شدند و نباید اکران می​شدند.
نمی​دانم چقدردوست دارید این جوری فیلم​هایتان ارزیابی بشود. یک واژه، یک موضوع می​تواند تم محوری یک فیلمساز باشد. مثلا آقای فرهادی معروف است به اینکه روی دروغ کار می​کند. فیلم​های شما تا حالا موضوعات اجتماعی بوده. مثل همان مسئله پلیس که در "اسب حیوان نجیبی است" داشته​اید، یا در "بی​خود و بی​جهت" مسئله ارتباط زن و مرد و کلا تم​های اجتماعی. آن کلمه یا واژه اصلی که ذهن شما را درگیر کرد تا فیلم "حالا وقت داریم" را بسازید، چه بود؟
من کلا دوست دارم روی تم بی​هدفی کار کنم که هدفی در آدم​ها نمی​بینم، مقصد درستی نمی‌بینم. ولی خب این فیلم فرق دارد. فیلم "حالا وقت داریم" تم​اش این نیست.
پس چیست؟ یکی از بیننده​ها بعد از فیلم گفت، البته شاید یک کمی هم شوخی​ دراین جمله بود، که این فیلم نشان داد مرد ایرانی خیلی متعهد است و مرد فرانسوی این تعهد را ندارد، به دخترش تجاوز می​کند و هیچ مسئولیتی نمی​پذیرد، ولی مرد ایرانی مسئولیت‌پذیر است، پای این دختر هم ماند و این دختر را با خودش به پاریس برد. چقدر با این برداشت موافق​اید؟
من قصدم این نیست که بگویم مرد ایرانی خوب است و مرد فرانسوی بد است یا مرد فرانسوی خوب است و مرد ایرانی بد. من دنبال این چیزها نیستم. ولی امیدوارم که وزارت ارشاد در ایران هم همین فکر را بکند و همین فکر باعث شود که فیلم را در ایران نمایش بدهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر