شهر کوچک بن در کنار شهرهای بزرگی چون برلین و مونیخ، هر چهارسال یک
بار پذیرای ایرانیانی است که در غرب آلمان مایل به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری
هستند. گزارشی از روز ۲۴ خرداد در این صندوق اخذ رای را میخوانید.
ساختمانی که تا سال ۱۹۹۰ محل سفارت ایران در شهر بن آلمان بود، از آن سال تا
کنون کاربردی ندارد جز هر چهار سال یکبار که در آن برای رایدهندگان انتخابات ریاست
جمهوری گشوده میشود.
این ساختمان روز جمعه (۲۴ خرداد ۱۳۹۲) یک بار دیگر درهای خود را به روی ایرانیان گشود. ۴ سال پیش در همین روزها برای اولین بار به این ساختمان رفته بودم. در آن روز بهاری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، اولین صحنهای که نگاهم را به خود جلب کرد نه ساختمان بلند سفارت سابق ایران؛ که صف طویل کسانی بود که منتظر ورود به داخل ساختمان و انداختن رایهایشان به صندوق بودند.
امروز اما خبری از آن صف طویل نبود. اولین چیزی که جلب نظر میکرد، گروهی کوچک بودند که با پلاکاردی در دست کمی دورتر از در ورودی ایستاده بودند. روی پلاکارد نوشته شده بود: «۸۳۸ روز از حصر دوستمان گذشت. آی دوست! به من بگو فردای انتخابات کجا پیدایت کنم؟ زنده باد مقاومت ما مردم.»
به سراغشان رفتم. تصورم این بود که از مخالفان شرکت در انتخابات هستند اما بیشترشان رای داده بودند و در عین حال معترض هم بودند. اکثر چهرهها برایم آشنا بودند، چهار سال پیش در اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ در کلن و شهرهای اطراف دیده بودمشان.
رایهایی برای اعتراض
یکی از آنها که دانشجو بود گفت: «من رأی میدهم، چون معترضم. رأی دادن من خودش یک عمل اعتراضیست، شاید به تمام این سیستمی که هست. در واقع من به یک کاندیدای بهخصوص رأی نمیدهم، بلکه رأی میدهم که نشان بدهم من هستم و تلاش میکنم برای پیشبرد روند دموکراتیکی که سالیان سال در پیش گرفتهایم. در واقع رأیدادن من یک حضور است برای ادامه این روند».
او امیدوار بود کاندیدایی که رایش را به او داده، بتواند برای ادامه این روند تلاشی هرچند کوچک کند چرا که معتقد است "حتی قدمهای کوچک هم میتوانند در این قضیه کمک بزرگی باشند".
دانشجوی دیگری گفت: «من فکر میکنم که رأی دادن در این انتخابات خیلی دلالت براین نیست که ما این سیستم رأیگیری و کاندیداهایش را تمام و کمال قبول داریم. در واقع بیشتر اعتراض من به این نظم و این شکل غیرآزادنهای است که این انتخابات دارد و حتی پلاکاردیهم که دستم گرفتم، رو به آدمهاییست که اینجا آمدهاند رأی دهند و پرسشی که از آنها دارم این است که فردای انتخابات آیا ما همدیگر را توی خیابان خواهیم دید یا نه. یا اگر در خیابان هم همدیگر را نمیبینیم، بههرحال تلاش میکنیم برای اینکه جبهه مردم، جبهه سازمان داده شدهای باشد تا برهه تاریخی بعدی، برای اینکه مجبور نشویم به کمینهها بسنده کنیم. آیا میتوانیم بیرون صندوق رأی هم آلترناتیوی بسازیم یا نمیتوانیم؟ در واقع سئوالم از خودم است و از آدمهایی مثل خودم».
این دانشجوی جوان تاکید میکند که با "شرمندگی" رای داده چون از کاندیدای جبهه مقابل میترسیده و احساس خطر میکرده است. او اما میگوید: «فکر نمیکنم کاندیدایی که به او رای دادم بتواند کار خاصی انجام دهد».
یک نفر را پیدا میکنم که رای نداده است. "امیر معماریان" میگوید پاسپورتش دست آقای خامنهای است و به همین دلیل رای نداده است. او چهار سال قبل در ستاد انتخاباتی مهدی کروبی فعال بوده و انتخابات کنونی را فاقد وجاهت قانونی میداند.
امیر معماریان میگوید: «ما آخرین باری را که انتخابات در ایران برگزار شد، چهارسال پیش میدانیم و این انتخابات را با توجه به گستره رد صلاحیتها، با توجه به حضور بسیار زیاد فعالان سیاسی و دانشجویی در زندان، اساساً فاقد هرگونه وجاهت قانونی میدانیم».
«رای میدهم که بگویم هستم»
یکی دیگر از تجمعکنندگان مقابل شعبه اخذ رایگیری در شهر بن تاکید میکند که به نتایج انتخابات چهار سال قبل معترض است اما امسال دوباره رای داده. او در توضیح این عملش میگوید: «برای اینکه من معتقدم اتفاقاتی که دفعه پیش افتاد، به این مفهوم بود که میخواستند رأی ما را از ما بگیرند. ولیکن من معتقدم که ما نباید اجازه بدهیم که خممان بکنند. ما میایستیم و رأیمان را میدهیم. انسانی که رأی ندهد، صدا ندارد و زنده نیست».
سراغ مرد مسنی میروم که ظاهرش شباهتی به گروههای معترض ندارد. او با خانوادهاش برای رای دادن آمده. از او میپرسم آیا به نتایج انتخابات چهار سال پیش معترض نبوده؟ میگوید: «در هر صورت هر چیزی که بوده گذشته. الان امیدواریم که با رأیگیریجدید شخص جدید انتخاب شود و انشاالله همه چیز بهتر میشود».
این فرد که مهندس است میگوید معتقد است راه دموکراسی همین است که با انتخابات به نتیجه برسیم.
تنها ناظر، نماینده قالیباف بود
نگهبانان آلمانیزبانی که بیشتر در ورودی دیسکوها و کلابها میتوان آنها را دید، ورود و خروجها را به شدت کنترل میکنند. وارد ساختمان میشوم، بدون دوربین و ضبط صوت. ورود این وسایل ممنوع است. سراغ ناظران نامزدها را میگیرم. یکی از مسئولان اخذ رای میگوید تنها نماینده آقای قالیباف در اینجا حضور دارد و در توضیح علت این مسئله میگوید بقیه با ما هماهنگ نکرده بودند.
فرصت نمیکنم از او بپرسم این "ما" یعنی چه کسانی و ستادهای کاندیداها باید با چه کسانی هماهنگ میکردند، چرا که فرد دیگری که دلیلی برای معرفی کردن خودش نمیبیند به من میگوید اینجا مصاحبه قدغن است و باید بیرون بروم.
بیرون میروم و منتظر مسئول شعبه میشوم. بعد از چند دقیقهای میآید و با خونسردی میگوید: «انشاالله بعدا با هم مصاحبه میکنیم». میگویم بعدا یعنی چه وقت؟ من منتظر بمانم؟ میگوید نه، ما اجازه مصاحبه نداریم.
نماینده قالیباف اما بیرون میآید و حاضر میشود با من گفت و گو کند. دانشجوی جوانی است که خودش را "علی علیزاده" معرفی میکند و از یک سال پیش در دانشگاه پادربورن آلمان در حال تحصیل است.
او میگوید دلیل انتخابش به عنوان ناظر صندوق از سوی آقای قالیباف، تحقیقات و پروژههایی بوده که از طریق دانشگاه پادربورن با شهرداری تهران انجام داده است.
آقای علیزاده میگوید: «ستاد کاندیداها با وزارت خارجه تماس میگیرند و ما را به عنوان ناظر معرفی میکنند. حدود یک هفته پیش به من اعلام شد که نظارتم برای صندوق اخذ رای بن پذیرفته شده است».
علی علیزاده میگوید اطلاعاتش از برنامههای قالیباف به اندازه سایر مردم بوده و تنها به دلیل همکاریهایی که از طریق دانشگاه با او داشته احساس کرده که باید آدم فعالی باشد.
ساختمان بلند سفارت سابق ایران در بن را ترک میکنم. تجمعکنندگان همچنان حضور دارند و پلاکاردشان را جلوی چشم هرکسی که از ساختمان خارج میشود نمایش میدهند؛ پلاکاردی که بیش از هرچیز یادآور انتخابات سال ۱۳۸۸ است.
این گزارش در فاصله زمانی یک تا سه بعد ازظهر به وقت آلمان تهیه شده است. شاهدان عینی میگویند بعد از این ساعت تعداد رایدهندگان بسیار بیشتر شده و مراجعهکنندگان حتی ناچار به بستن صف برای ورود به سفارت شدهاند.
این ساختمان روز جمعه (۲۴ خرداد ۱۳۹۲) یک بار دیگر درهای خود را به روی ایرانیان گشود. ۴ سال پیش در همین روزها برای اولین بار به این ساختمان رفته بودم. در آن روز بهاری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، اولین صحنهای که نگاهم را به خود جلب کرد نه ساختمان بلند سفارت سابق ایران؛ که صف طویل کسانی بود که منتظر ورود به داخل ساختمان و انداختن رایهایشان به صندوق بودند.
امروز اما خبری از آن صف طویل نبود. اولین چیزی که جلب نظر میکرد، گروهی کوچک بودند که با پلاکاردی در دست کمی دورتر از در ورودی ایستاده بودند. روی پلاکارد نوشته شده بود: «۸۳۸ روز از حصر دوستمان گذشت. آی دوست! به من بگو فردای انتخابات کجا پیدایت کنم؟ زنده باد مقاومت ما مردم.»
به سراغشان رفتم. تصورم این بود که از مخالفان شرکت در انتخابات هستند اما بیشترشان رای داده بودند و در عین حال معترض هم بودند. اکثر چهرهها برایم آشنا بودند، چهار سال پیش در اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ در کلن و شهرهای اطراف دیده بودمشان.
رایهایی برای اعتراض
یکی از آنها که دانشجو بود گفت: «من رأی میدهم، چون معترضم. رأی دادن من خودش یک عمل اعتراضیست، شاید به تمام این سیستمی که هست. در واقع من به یک کاندیدای بهخصوص رأی نمیدهم، بلکه رأی میدهم که نشان بدهم من هستم و تلاش میکنم برای پیشبرد روند دموکراتیکی که سالیان سال در پیش گرفتهایم. در واقع رأیدادن من یک حضور است برای ادامه این روند».
او امیدوار بود کاندیدایی که رایش را به او داده، بتواند برای ادامه این روند تلاشی هرچند کوچک کند چرا که معتقد است "حتی قدمهای کوچک هم میتوانند در این قضیه کمک بزرگی باشند".
دانشجوی دیگری گفت: «من فکر میکنم که رأی دادن در این انتخابات خیلی دلالت براین نیست که ما این سیستم رأیگیری و کاندیداهایش را تمام و کمال قبول داریم. در واقع بیشتر اعتراض من به این نظم و این شکل غیرآزادنهای است که این انتخابات دارد و حتی پلاکاردیهم که دستم گرفتم، رو به آدمهاییست که اینجا آمدهاند رأی دهند و پرسشی که از آنها دارم این است که فردای انتخابات آیا ما همدیگر را توی خیابان خواهیم دید یا نه. یا اگر در خیابان هم همدیگر را نمیبینیم، بههرحال تلاش میکنیم برای اینکه جبهه مردم، جبهه سازمان داده شدهای باشد تا برهه تاریخی بعدی، برای اینکه مجبور نشویم به کمینهها بسنده کنیم. آیا میتوانیم بیرون صندوق رأی هم آلترناتیوی بسازیم یا نمیتوانیم؟ در واقع سئوالم از خودم است و از آدمهایی مثل خودم».
این دانشجوی جوان تاکید میکند که با "شرمندگی" رای داده چون از کاندیدای جبهه مقابل میترسیده و احساس خطر میکرده است. او اما میگوید: «فکر نمیکنم کاندیدایی که به او رای دادم بتواند کار خاصی انجام دهد».
یک نفر را پیدا میکنم که رای نداده است. "امیر معماریان" میگوید پاسپورتش دست آقای خامنهای است و به همین دلیل رای نداده است. او چهار سال قبل در ستاد انتخاباتی مهدی کروبی فعال بوده و انتخابات کنونی را فاقد وجاهت قانونی میداند.
امیر معماریان میگوید: «ما آخرین باری را که انتخابات در ایران برگزار شد، چهارسال پیش میدانیم و این انتخابات را با توجه به گستره رد صلاحیتها، با توجه به حضور بسیار زیاد فعالان سیاسی و دانشجویی در زندان، اساساً فاقد هرگونه وجاهت قانونی میدانیم».
«رای میدهم که بگویم هستم»
یکی دیگر از تجمعکنندگان مقابل شعبه اخذ رایگیری در شهر بن تاکید میکند که به نتایج انتخابات چهار سال قبل معترض است اما امسال دوباره رای داده. او در توضیح این عملش میگوید: «برای اینکه من معتقدم اتفاقاتی که دفعه پیش افتاد، به این مفهوم بود که میخواستند رأی ما را از ما بگیرند. ولیکن من معتقدم که ما نباید اجازه بدهیم که خممان بکنند. ما میایستیم و رأیمان را میدهیم. انسانی که رأی ندهد، صدا ندارد و زنده نیست».
سراغ مرد مسنی میروم که ظاهرش شباهتی به گروههای معترض ندارد. او با خانوادهاش برای رای دادن آمده. از او میپرسم آیا به نتایج انتخابات چهار سال پیش معترض نبوده؟ میگوید: «در هر صورت هر چیزی که بوده گذشته. الان امیدواریم که با رأیگیریجدید شخص جدید انتخاب شود و انشاالله همه چیز بهتر میشود».
این فرد که مهندس است میگوید معتقد است راه دموکراسی همین است که با انتخابات به نتیجه برسیم.
تنها ناظر، نماینده قالیباف بود
نگهبانان آلمانیزبانی که بیشتر در ورودی دیسکوها و کلابها میتوان آنها را دید، ورود و خروجها را به شدت کنترل میکنند. وارد ساختمان میشوم، بدون دوربین و ضبط صوت. ورود این وسایل ممنوع است. سراغ ناظران نامزدها را میگیرم. یکی از مسئولان اخذ رای میگوید تنها نماینده آقای قالیباف در اینجا حضور دارد و در توضیح علت این مسئله میگوید بقیه با ما هماهنگ نکرده بودند.
فرصت نمیکنم از او بپرسم این "ما" یعنی چه کسانی و ستادهای کاندیداها باید با چه کسانی هماهنگ میکردند، چرا که فرد دیگری که دلیلی برای معرفی کردن خودش نمیبیند به من میگوید اینجا مصاحبه قدغن است و باید بیرون بروم.
بیرون میروم و منتظر مسئول شعبه میشوم. بعد از چند دقیقهای میآید و با خونسردی میگوید: «انشاالله بعدا با هم مصاحبه میکنیم». میگویم بعدا یعنی چه وقت؟ من منتظر بمانم؟ میگوید نه، ما اجازه مصاحبه نداریم.
نماینده قالیباف اما بیرون میآید و حاضر میشود با من گفت و گو کند. دانشجوی جوانی است که خودش را "علی علیزاده" معرفی میکند و از یک سال پیش در دانشگاه پادربورن آلمان در حال تحصیل است.
او میگوید دلیل انتخابش به عنوان ناظر صندوق از سوی آقای قالیباف، تحقیقات و پروژههایی بوده که از طریق دانشگاه پادربورن با شهرداری تهران انجام داده است.
آقای علیزاده میگوید: «ستاد کاندیداها با وزارت خارجه تماس میگیرند و ما را به عنوان ناظر معرفی میکنند. حدود یک هفته پیش به من اعلام شد که نظارتم برای صندوق اخذ رای بن پذیرفته شده است».
علی علیزاده میگوید اطلاعاتش از برنامههای قالیباف به اندازه سایر مردم بوده و تنها به دلیل همکاریهایی که از طریق دانشگاه با او داشته احساس کرده که باید آدم فعالی باشد.
ساختمان بلند سفارت سابق ایران در بن را ترک میکنم. تجمعکنندگان همچنان حضور دارند و پلاکاردشان را جلوی چشم هرکسی که از ساختمان خارج میشود نمایش میدهند؛ پلاکاردی که بیش از هرچیز یادآور انتخابات سال ۱۳۸۸ است.
این گزارش در فاصله زمانی یک تا سه بعد ازظهر به وقت آلمان تهیه شده است. شاهدان عینی میگویند بعد از این ساعت تعداد رایدهندگان بسیار بیشتر شده و مراجعهکنندگان حتی ناچار به بستن صف برای ورود به سفارت شدهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر