ایران غرق شادی است. مردم به هر بهانه شعارهایی که چهار سال در دل
داده بودند را با صدای بلند فریاد میزنند. آیا میتوان از این شادی، بستری برای
رسیدن به فضایی معتدل و برآورده شدن خواستهای فروخورده ساخت؟
جوانها به هر بهانهای به خیابانها میریزند و شعار میدهند، از تکرار نام
ندا، سهراب، کروبی و موسوی گرفته و فریاد آزادی زندانی سیاسی، تا سرود ای ایران
سرداده میشود. حتی برد تیم ملی ایران و راهی شدنش به جام جهانی باعث میشود که این
شعارها این جا و آنجا رنگ دیگری به خود بگیرند.
به نظر میرسد که هر تلنگری میتواند موجی راه بیاندازد و بهانهای شود برای طرح صدها خواست فروخورده. جشن برد تیم ملی ایران در ورزشگاه آزادی هم شاید میتوانست یکی از این بهانهها باشد، اگرگفته نمیشد که ورود بانوان در آن ممنوع است!
گفتوگو با چند جوان و یک جامعه شناس، درباره پتانسیل و آینده این انرژی آزاد شده
برخی هشدار میدهند که «شلوغاش نکنید و بگذارید دولت آینده با آرامش کارش را شروع کند.» گروهی میگویند برعکس! باید آن قدر با صدای بلند بر خواستهای خود پافشاری کنیم تا روحانی و دولتش به دنبال ما کشیده شوند و رهبر و سپاه پاسداراناش مجبور به عقبنشینی بیشتر.
بعضیها نگران سرریز شدن خشم شکستخوردگان این انتخاباند. اینکه این شادی دیری نپاید و چماق سرکوب دوباره بلند شود. نگران سخنانی مانند آنچه جعفر شجونی، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران دو روز پیش در گفتوگو با سایت «فرارو» زد و مردمی که در خیابانها پایکوبی کردند را «اولات» خواند:«آنهایی که بعد از اعلام پیروزی روحانی رفتند تو خیابان جزو ملت ایران نبودند و شعارهائی هم که سر دادند شعارهای ملت ایران نبود. آنها یک عده اولات بودند.»
شجونی در مورد آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز هم گفت که انتظار نداشته باشند به خاطر پیروزی روحانی به آنها بگویند «نازی نازی گل پیازی»!
سیاری هم این نگرانی را حداقل در این روزها بیمورد میدانند. معتقدند زمین زیرپای اصولگرایان داغتر از این حرفهاست که بتوانند به سادگی یورشی دوباره بیاورند. اما شاید واقعیت مثل همیشه نه صد باشد و نه صفر.
نظر جوانان
شاهد از کیش میگوید:« مردم ما مدت طولانیای تحت فشار بودهاند، الان و حتی شاید تا چندی دیگر این واکنشها طبیعی است. البته خود من هم خیلی دوست ندارم که این حرکتها آنقدر طولانی بشود که بعد دوباره برخورد بدتری با ما بکنند و
بهمهی قضایا به هم بریزد. ولی در حال حاضر، چون فعلاً مردم هیچ جا هیچ تریبونی ندارند، تلویزیون دست ما نیست، روزنامه دست ما نیست و فقط تعداد کمی هم به فیسبوک دسترسی دارند، این برنامههای خیابانی تبدیل به یک تریبون آزاد شده است.»
علی از تهران معتقد است که بخش عمدهی جامعهی ما را جوانها تشکیل دادهاند و لازمهی جوانی کردن هیجان است و ترجیحاً نمیتوان جلوی آن را گرفت.
او میگوید:«اینها بهانهای میشود برای این که این فضای بسته شکسته بشود و جوانها بتوانند ابراز احساسات کنند. فکر میکنم آنقدر انرژی زیاد است و آنقدر مردم در ابراز احساسات قوی هستند که خود سیستم هم در اینطور مواقع به شکلی عقبنشینی میکند و ترجیح میدهد تنش ایجاد نکند و مردم را به حال خودشان بگذارد. اما اینکه از مردم بخواهیم کاری نکنند که از آن طرف بگیر و ببند بیشتر نشود، نه، فکر میکنم مردم باید هیجانشان را ابراز کنند و آن چه که صحیح است را پیش بگیرند.»
ندا از اراک:« به نظر من لازمه هر از چند گاهی مردم اون چیزی رو که توی دلشون مونده اینطور آشکارا توی خیابون به زبان بیارن چون نشاندهنده ی اعتراضشون به شرایط موجود خواهد بود. تجربه نشون داده سکوت کردن هیچ کمکی به تغیر حداقلی اوضاع جامعه نداشته.»
هدا از تهران نظرش را چنین بیان میکند:«وقتی که ما برای طرح مطالباتمان هیچگونه فضای دیگری نداریم، مردم از همین فرصتهایی که به دلایل دیگر ایجاد میشود، استفاده میکنند و خواستههای خود را مطرح میکنند.»
او میافزاید:« ما سطح توقعاتمان را خیلی بالا نمیبریم. ولی امیدواریم که با روی کار آمدن دولت جدید، مقداری از آن بحرانی که هشت سال گذشته گریبانگیرمان بود خلاصی پیدا کنیم و فضا مقداری بازتر شود و بتوانیم به مطالبات حداقلیمان برسیم. در حال حاضر ما دنبال مطالبات حداکثری نیستیم و فکر میکنم اگر به همین مطالبات حداقلی برسیم، پیشرفت خوبی باشد.»
نگاه یک جامعه شناس
نظر این جوانان را با رسول نفیسی، استاد جامعه شناسی سیاسی در واشنگتن در میان گذاشتیم و پرسیدم که ارزیابی او از
فضای امروز ایران چیست؟ با انرژی آزاد شده چه می شود کرد؟ از آن چقدر باید ترسید؟ برامواج آن چقدر می شود سوار شد؟ برداری که از برآورد سلیقهها و خواست های مختلف بوجود میآید چه جهتی میتواند بگیرد؟
رسول نفیسی در ارزیابی از شادی مردم میگوید که در ایران اسلامی، شادی یک عمل اعتراضی است:«حتی رژیم هم متوجه این امر است و همواره از ایجاد "شادی اسلامی" حرف میزند بخاطر اینکه شادی جوانها میتواند در طرفه العینی به زدو خورد خیابانی و رویارویی با پلیس اخلاقی منجر شود.»
این استاد جامعه شناسی میافزاید:« شادی و پایکوبی مردم در چهارشنبه سوری ها نمونه خوبی است که زعمای دولت اسلامی دائما آنرا تکفیر میکنند و همین به اشتیاق مردم میافزاید. شادی در سیستم شیعی سوگواری مدار، یک تظاهر ساده به نشاط نیست، بلکه نفی فضای خفه ایست که نفس مردم را بند آورده است.»
نفیسی معتقد است که در شرایط بعد از انتخاب حسن روحانی این تظاهرات خیابانی به شادی علت خاص هم داشت: اینکه روحانی نوعی استقلال از خامنه ای را لااقل در صحبت هایش نشان میداد. مردم پیروزی روحانی را "از آن خود" کردند، هرچند نیک آگاهند که حوزه عمل او چقدر محدود است و حوزه انتخاب خودشان محدودتر.»
او تاکید میکند که نباید گذاشت کار به خشونت بکشد:«نیروی سرکوب جایی نرفته است و تنها به احترام انتخابات اجازه ی نفس کشیدن چند روزه ای به مردم داده است. برآورد نیروها اگر واقعگرایانه نباشد ضررهای جبران ناپذیر میزند. توقع از این انرژی بازیافته که برد بازی فوتبال هم آنرا افزایش میدهد، باید در حدود توان آن باشد. همینکه این انرژی کانالیزه بشود بطرف اندکی افزودن به آزادی حرکت در فضاهای عمومی توفیق بزرگیست. استبداد مذهبی گریبانگیر ایران را نمیشود با ابزار خودش – یعنی خشونت – عقب زد.»
«چالش گام بهگام با نفس متجاوز دولت اسلامی»
به باور رسول نفیسی «راه کار مبارزه با این استبداد بعضا انبساط فضاهای عمومی است که حکومت آنها را قبضه کرده است.» او "نفس حکومت" را "متجاوز" میداند و میگوید:
« امروزه در بعضی از شهرها مثل شیراز خیابان ها را بلندگو کشی کرده اند که از بانگ اذان فرارنداشته باشی، درست در زمانی که مثلا ملت مسلمان اندونزی از دست بلندگوی مساجد به دادگاه شکایت کرده است. این نفس متجاوز دولت اسلامی را باید گام بگام به چالش کشید. پس این انرژی امروزی را باید در جهت بازکردن فضای عمومی بکار گرفت. مردم ترکیه بعد از یک گردکیری کوچک با دولت اسلام پناه، که جان پنج نفر را گرفت، متوجه شدند که قضایا از چه قرار است و اعتراض صامت ساکن را جایگزین اعتراض متحرک از نوع اروپایی-آمریکائیاش کردند.»
« رئیس جمهور را اذهان ما میسازد»
آیا راه میانه ای وجود دارد که فضای سیاسی بوجود آمده را تقویت کند و نه تضعیف؟ رسول نفیسی معتقد است که «اصل فقهی که بعضی از امور تصورشان باعث تصدیقشان میشود وجه جامعه شناسانه ای هم دارد». او میگوید:
«اگر امری مورد تصدیق عموم قرار گیرد، خود به واقعیت تبدیل میشود. آنچه اصالت دارد تصور واقعیت است. ما در اذهان خود جهان را میسازیم یا نابود میکنیم. درمورد رئیس جمهور جدید هم این واقعیت دارد: میتوانیم اورا آخوند امنیتی دست نشانده خامنه ای تصور کنیم – و آنوقت در عالم واقعی هم چنین خواهد شد؛ یا اینکه نیت را بر خیر بگذاریم و بگوئیم که این مرد خواست خامنه ای نبود، وانرژی رابگذاریم برای تقویت او.»
استاد جامعه شناسی مقیم واشنگتن بر این عقیده است که رییس جمهور در ایران کم قدرت نیست. او میگوید:«دیدیم که چطور ائتلاف احمدی نژاد-خامنه ای ایران را در عرض هشت سال به ویرانی کشاند. باید از این رئیس جمهور متوقع بود که با اقتدار عمل کند و لا اقل اینرا از احمدی نژاد یاد بگیرد که میشود در مقابل نفس استبدادی خامنه ای مقاومت کرد، بدون اینکه با او ابلهانه درگیر شود – آنچنانکه احمدی نژاد شد.
باید از او کارهای شدنی و کوچک و ملموس خواست، مثل رفع سرکوب دایم زنان در فضای عمومی بعنوان مبارزه با بی حجابی. نباید از او مایوس شد بلکه باید حمایت ها را افزون کرد – هرکس به سهم خودش. باید به او فرصت داد و توجه کرد که او در چه جمهوری مسمومی زیست میکند. اگر اورا شایسته تصور کنیم احتمال بیشتری دارد که شایسته عمل کند.»
رسول نفیسی معتقد است که پتانسیل آزاد شده میتواند زمینهای مناسب برای گسترش
فضای سیاسی و طرح مطالبات مردم باشد به شرط آن که در بستری عاری از خشونت هدایت
شود:«در مورد استفاده از این پتانسیل من اعتقاد دارم که از به خشونت کشیده شدن باید
جدا جلوگیری کرد و در عوض از آن باید در جهت توسعه آزادی های اجتماعی سود جست. رقص
زنان ومردان – بجای مردان با مردان - و بکنار انداختن حجاب در این مواقع میتواند
نمادهای آزادی های اجتماعی باشد و منادی شروع سرایت آن به فضاهای عمومی.»
«آقایان تنها وارد ورزشگاه نشوند»
سرایت این خواستهها به فضای عمومی مجراهای زیادی دارد. مثلا اعتراض به «ممنوعیت ورود بانوان به ورزشگاه آزادی در روز چهارشنبه که پیروزی تیم ملی جشن گرفته میشود.
ندا از اراک میگوید:« هیچ کس اینجا تبعیض جنسیتی رو دوست نداره. مثلا برای همین جشن ورزشگاه آزادی به نظر من تنها راه حل، اتحاد کسانی هست که میخوان وارد ورزشگاه بشن یعنی آقایان هم به اعتراض این تبعیض جنسیتی وارد ورزشگاه نشن و بگن یا همه با هم وارد میشیم یا هیچ کس وارد نخواهد شد.»
علی از تهران:« این که دخترها را برای این جشن به استادیوم راه نمیدهند، باعث تأسف است. چون کلاً هم تجربه نشان داده و هم سابقه، که در جمعهایی که هم آقایان هستند و هم خانمها، جمعها خیلی فرهنگیتر و اصولیتر است و شعارهایی که همراه با کلمات ناشایست باشد، بیان نمیشود و از طرف آقایان، خیلی چیزها بیشتر رعایت میشود. منتها تعدیل این دیدگاهی که در حکومت وجود دارد، به زمان نیاز دارد. شاید حکومت به مرور زمان خیلی چیزها را از نظر فرهنگی تعدیل کند و یک سری آزادیها را بر اثر فشار بستر جامعه بدهد. من فکر میکنم همین جامعه میتواند به مرور زمان ساختار سیاست و حکومت را تغییر دهد.»
هدا از تهران:« عدهای میگفتند که امروز عصر خانمها هم جلوی استادیوم بروند و اینطوری اعتراضشان را نشان بدهند. شاید این هم حرکت خوبی باشد. من خودم شخصاً خیلی دوست داشتم که امروز بتوانم به استادیوم بروم و فکر میکنم وقتی چنین جشن ملیای هست، ورود خانمها به استادیوم اصلاً مشکلی ندارد. ولی فکر میکنم تنها راهی که ما داریم، این است که از طریق همین فضای مجازی بتوانیم اعتراضمان را نشان بدهیم و امیدواریم صدایمان به گوش مسئولین برسد.»
فضای خوشبینی
چیزهای دیگری هم هستند که جوانها امیدوارند با پافشاری بر آنها بالاخره پذیرفته شوند:
ندا میگوید:« به نظر من حداقل خواسته های مردم، ثبات اقتصادی و داشتن آزادی شخصی توی جامعه هست. اینکه برای شاد بودنشون یا نوع لباس پوشیدنشون یا اینکه با کی میرن بیرون کسی بهشون گیر نده. همه نسبت به گشت های ارشاد یا حراست هایی که به صورت کانکس جلوی درب ورودی دانشگاه ها هست تنفر دارن.»
و شاهد از کیش اضافه میکند:« انتظارم این است که آنها بتوانند جو را طوری برگردانند. حالا خیلی یواشیواش! انتظار نداریم که یکباره حجاب را بردارند، ولی شاید تا ۱۰-۱۵ سال آینده به آن سمت برود و حداقل مانند ترکیه بشویم. امیدوارم همینطوری که یکباره مردم فهمیدند میتوانند کنار هم باشند، تأثیرش طوری باشد که آنها بتوانند در کنار هم این مشکلات را حل کنند.»
آنچه این روزها هنوز به وضوح دیده میشود، فضای خوشبینی است. بخصوص در میان جوانها که هنوز فرصت نکردهاند خود را درگیر «پیشبینیهای» تشویشآور کنند یا بدبینیهای آنها که میگویند «هیچ چیز عوض نشده». نگاه خیلی از آنها منطقی است:
هدا میگوید: «خیلی خوشبین هستم و فکر میکنم این قدم خیلی بزرگی به سمت جلو است و هر چه باشد، هشت سال گذشته مسلماً تکرار نمیشود و انشاالله به سمت باز شدن بیشتر فضا و رونق همهجوره در فضای جامعهی ایران پیش برویم. ولی فکر میکنم باید آهسته و به تدریج پیش برویم. حساسیت برانگیختن به ضرر ما خواهد بود و باید طور دیگری فضایی که الان وجود دارد را عوض کنیم.»
به نظر میرسد که هر تلنگری میتواند موجی راه بیاندازد و بهانهای شود برای طرح صدها خواست فروخورده. جشن برد تیم ملی ایران در ورزشگاه آزادی هم شاید میتوانست یکی از این بهانهها باشد، اگرگفته نمیشد که ورود بانوان در آن ممنوع است!
گفتوگو با چند جوان و یک جامعه شناس، درباره پتانسیل و آینده این انرژی آزاد شده
برخی هشدار میدهند که «شلوغاش نکنید و بگذارید دولت آینده با آرامش کارش را شروع کند.» گروهی میگویند برعکس! باید آن قدر با صدای بلند بر خواستهای خود پافشاری کنیم تا روحانی و دولتش به دنبال ما کشیده شوند و رهبر و سپاه پاسداراناش مجبور به عقبنشینی بیشتر.
بعضیها نگران سرریز شدن خشم شکستخوردگان این انتخاباند. اینکه این شادی دیری نپاید و چماق سرکوب دوباره بلند شود. نگران سخنانی مانند آنچه جعفر شجونی، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران دو روز پیش در گفتوگو با سایت «فرارو» زد و مردمی که در خیابانها پایکوبی کردند را «اولات» خواند:«آنهایی که بعد از اعلام پیروزی روحانی رفتند تو خیابان جزو ملت ایران نبودند و شعارهائی هم که سر دادند شعارهای ملت ایران نبود. آنها یک عده اولات بودند.»
شجونی در مورد آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز هم گفت که انتظار نداشته باشند به خاطر پیروزی روحانی به آنها بگویند «نازی نازی گل پیازی»!
سیاری هم این نگرانی را حداقل در این روزها بیمورد میدانند. معتقدند زمین زیرپای اصولگرایان داغتر از این حرفهاست که بتوانند به سادگی یورشی دوباره بیاورند. اما شاید واقعیت مثل همیشه نه صد باشد و نه صفر.
نظر جوانان
شاهد از کیش میگوید:« مردم ما مدت طولانیای تحت فشار بودهاند، الان و حتی شاید تا چندی دیگر این واکنشها طبیعی است. البته خود من هم خیلی دوست ندارم که این حرکتها آنقدر طولانی بشود که بعد دوباره برخورد بدتری با ما بکنند و
بهمهی قضایا به هم بریزد. ولی در حال حاضر، چون فعلاً مردم هیچ جا هیچ تریبونی ندارند، تلویزیون دست ما نیست، روزنامه دست ما نیست و فقط تعداد کمی هم به فیسبوک دسترسی دارند، این برنامههای خیابانی تبدیل به یک تریبون آزاد شده است.»
علی از تهران معتقد است که بخش عمدهی جامعهی ما را جوانها تشکیل دادهاند و لازمهی جوانی کردن هیجان است و ترجیحاً نمیتوان جلوی آن را گرفت.
او میگوید:«اینها بهانهای میشود برای این که این فضای بسته شکسته بشود و جوانها بتوانند ابراز احساسات کنند. فکر میکنم آنقدر انرژی زیاد است و آنقدر مردم در ابراز احساسات قوی هستند که خود سیستم هم در اینطور مواقع به شکلی عقبنشینی میکند و ترجیح میدهد تنش ایجاد نکند و مردم را به حال خودشان بگذارد. اما اینکه از مردم بخواهیم کاری نکنند که از آن طرف بگیر و ببند بیشتر نشود، نه، فکر میکنم مردم باید هیجانشان را ابراز کنند و آن چه که صحیح است را پیش بگیرند.»
ندا از اراک:« به نظر من لازمه هر از چند گاهی مردم اون چیزی رو که توی دلشون مونده اینطور آشکارا توی خیابون به زبان بیارن چون نشاندهنده ی اعتراضشون به شرایط موجود خواهد بود. تجربه نشون داده سکوت کردن هیچ کمکی به تغیر حداقلی اوضاع جامعه نداشته.»
هدا از تهران نظرش را چنین بیان میکند:«وقتی که ما برای طرح مطالباتمان هیچگونه فضای دیگری نداریم، مردم از همین فرصتهایی که به دلایل دیگر ایجاد میشود، استفاده میکنند و خواستههای خود را مطرح میکنند.»
او میافزاید:« ما سطح توقعاتمان را خیلی بالا نمیبریم. ولی امیدواریم که با روی کار آمدن دولت جدید، مقداری از آن بحرانی که هشت سال گذشته گریبانگیرمان بود خلاصی پیدا کنیم و فضا مقداری بازتر شود و بتوانیم به مطالبات حداقلیمان برسیم. در حال حاضر ما دنبال مطالبات حداکثری نیستیم و فکر میکنم اگر به همین مطالبات حداقلی برسیم، پیشرفت خوبی باشد.»
نگاه یک جامعه شناس
نظر این جوانان را با رسول نفیسی، استاد جامعه شناسی سیاسی در واشنگتن در میان گذاشتیم و پرسیدم که ارزیابی او از
فضای امروز ایران چیست؟ با انرژی آزاد شده چه می شود کرد؟ از آن چقدر باید ترسید؟ برامواج آن چقدر می شود سوار شد؟ برداری که از برآورد سلیقهها و خواست های مختلف بوجود میآید چه جهتی میتواند بگیرد؟
رسول نفیسی در ارزیابی از شادی مردم میگوید که در ایران اسلامی، شادی یک عمل اعتراضی است:«حتی رژیم هم متوجه این امر است و همواره از ایجاد "شادی اسلامی" حرف میزند بخاطر اینکه شادی جوانها میتواند در طرفه العینی به زدو خورد خیابانی و رویارویی با پلیس اخلاقی منجر شود.»
این استاد جامعه شناسی میافزاید:« شادی و پایکوبی مردم در چهارشنبه سوری ها نمونه خوبی است که زعمای دولت اسلامی دائما آنرا تکفیر میکنند و همین به اشتیاق مردم میافزاید. شادی در سیستم شیعی سوگواری مدار، یک تظاهر ساده به نشاط نیست، بلکه نفی فضای خفه ایست که نفس مردم را بند آورده است.»
نفیسی معتقد است که در شرایط بعد از انتخاب حسن روحانی این تظاهرات خیابانی به شادی علت خاص هم داشت: اینکه روحانی نوعی استقلال از خامنه ای را لااقل در صحبت هایش نشان میداد. مردم پیروزی روحانی را "از آن خود" کردند، هرچند نیک آگاهند که حوزه عمل او چقدر محدود است و حوزه انتخاب خودشان محدودتر.»
او تاکید میکند که نباید گذاشت کار به خشونت بکشد:«نیروی سرکوب جایی نرفته است و تنها به احترام انتخابات اجازه ی نفس کشیدن چند روزه ای به مردم داده است. برآورد نیروها اگر واقعگرایانه نباشد ضررهای جبران ناپذیر میزند. توقع از این انرژی بازیافته که برد بازی فوتبال هم آنرا افزایش میدهد، باید در حدود توان آن باشد. همینکه این انرژی کانالیزه بشود بطرف اندکی افزودن به آزادی حرکت در فضاهای عمومی توفیق بزرگیست. استبداد مذهبی گریبانگیر ایران را نمیشود با ابزار خودش – یعنی خشونت – عقب زد.»
«چالش گام بهگام با نفس متجاوز دولت اسلامی»
به باور رسول نفیسی «راه کار مبارزه با این استبداد بعضا انبساط فضاهای عمومی است که حکومت آنها را قبضه کرده است.» او "نفس حکومت" را "متجاوز" میداند و میگوید:
« امروزه در بعضی از شهرها مثل شیراز خیابان ها را بلندگو کشی کرده اند که از بانگ اذان فرارنداشته باشی، درست در زمانی که مثلا ملت مسلمان اندونزی از دست بلندگوی مساجد به دادگاه شکایت کرده است. این نفس متجاوز دولت اسلامی را باید گام بگام به چالش کشید. پس این انرژی امروزی را باید در جهت بازکردن فضای عمومی بکار گرفت. مردم ترکیه بعد از یک گردکیری کوچک با دولت اسلام پناه، که جان پنج نفر را گرفت، متوجه شدند که قضایا از چه قرار است و اعتراض صامت ساکن را جایگزین اعتراض متحرک از نوع اروپایی-آمریکائیاش کردند.»
« رئیس جمهور را اذهان ما میسازد»
آیا راه میانه ای وجود دارد که فضای سیاسی بوجود آمده را تقویت کند و نه تضعیف؟ رسول نفیسی معتقد است که «اصل فقهی که بعضی از امور تصورشان باعث تصدیقشان میشود وجه جامعه شناسانه ای هم دارد». او میگوید:
«اگر امری مورد تصدیق عموم قرار گیرد، خود به واقعیت تبدیل میشود. آنچه اصالت دارد تصور واقعیت است. ما در اذهان خود جهان را میسازیم یا نابود میکنیم. درمورد رئیس جمهور جدید هم این واقعیت دارد: میتوانیم اورا آخوند امنیتی دست نشانده خامنه ای تصور کنیم – و آنوقت در عالم واقعی هم چنین خواهد شد؛ یا اینکه نیت را بر خیر بگذاریم و بگوئیم که این مرد خواست خامنه ای نبود، وانرژی رابگذاریم برای تقویت او.»
استاد جامعه شناسی مقیم واشنگتن بر این عقیده است که رییس جمهور در ایران کم قدرت نیست. او میگوید:«دیدیم که چطور ائتلاف احمدی نژاد-خامنه ای ایران را در عرض هشت سال به ویرانی کشاند. باید از این رئیس جمهور متوقع بود که با اقتدار عمل کند و لا اقل اینرا از احمدی نژاد یاد بگیرد که میشود در مقابل نفس استبدادی خامنه ای مقاومت کرد، بدون اینکه با او ابلهانه درگیر شود – آنچنانکه احمدی نژاد شد.
باید از او کارهای شدنی و کوچک و ملموس خواست، مثل رفع سرکوب دایم زنان در فضای عمومی بعنوان مبارزه با بی حجابی. نباید از او مایوس شد بلکه باید حمایت ها را افزون کرد – هرکس به سهم خودش. باید به او فرصت داد و توجه کرد که او در چه جمهوری مسمومی زیست میکند. اگر اورا شایسته تصور کنیم احتمال بیشتری دارد که شایسته عمل کند.»
«آقایان تنها وارد ورزشگاه نشوند»
سرایت این خواستهها به فضای عمومی مجراهای زیادی دارد. مثلا اعتراض به «ممنوعیت ورود بانوان به ورزشگاه آزادی در روز چهارشنبه که پیروزی تیم ملی جشن گرفته میشود.
ندا از اراک میگوید:« هیچ کس اینجا تبعیض جنسیتی رو دوست نداره. مثلا برای همین جشن ورزشگاه آزادی به نظر من تنها راه حل، اتحاد کسانی هست که میخوان وارد ورزشگاه بشن یعنی آقایان هم به اعتراض این تبعیض جنسیتی وارد ورزشگاه نشن و بگن یا همه با هم وارد میشیم یا هیچ کس وارد نخواهد شد.»
علی از تهران:« این که دخترها را برای این جشن به استادیوم راه نمیدهند، باعث تأسف است. چون کلاً هم تجربه نشان داده و هم سابقه، که در جمعهایی که هم آقایان هستند و هم خانمها، جمعها خیلی فرهنگیتر و اصولیتر است و شعارهایی که همراه با کلمات ناشایست باشد، بیان نمیشود و از طرف آقایان، خیلی چیزها بیشتر رعایت میشود. منتها تعدیل این دیدگاهی که در حکومت وجود دارد، به زمان نیاز دارد. شاید حکومت به مرور زمان خیلی چیزها را از نظر فرهنگی تعدیل کند و یک سری آزادیها را بر اثر فشار بستر جامعه بدهد. من فکر میکنم همین جامعه میتواند به مرور زمان ساختار سیاست و حکومت را تغییر دهد.»
هدا از تهران:« عدهای میگفتند که امروز عصر خانمها هم جلوی استادیوم بروند و اینطوری اعتراضشان را نشان بدهند. شاید این هم حرکت خوبی باشد. من خودم شخصاً خیلی دوست داشتم که امروز بتوانم به استادیوم بروم و فکر میکنم وقتی چنین جشن ملیای هست، ورود خانمها به استادیوم اصلاً مشکلی ندارد. ولی فکر میکنم تنها راهی که ما داریم، این است که از طریق همین فضای مجازی بتوانیم اعتراضمان را نشان بدهیم و امیدواریم صدایمان به گوش مسئولین برسد.»
فضای خوشبینی
چیزهای دیگری هم هستند که جوانها امیدوارند با پافشاری بر آنها بالاخره پذیرفته شوند:
ندا میگوید:« به نظر من حداقل خواسته های مردم، ثبات اقتصادی و داشتن آزادی شخصی توی جامعه هست. اینکه برای شاد بودنشون یا نوع لباس پوشیدنشون یا اینکه با کی میرن بیرون کسی بهشون گیر نده. همه نسبت به گشت های ارشاد یا حراست هایی که به صورت کانکس جلوی درب ورودی دانشگاه ها هست تنفر دارن.»
و شاهد از کیش اضافه میکند:« انتظارم این است که آنها بتوانند جو را طوری برگردانند. حالا خیلی یواشیواش! انتظار نداریم که یکباره حجاب را بردارند، ولی شاید تا ۱۰-۱۵ سال آینده به آن سمت برود و حداقل مانند ترکیه بشویم. امیدوارم همینطوری که یکباره مردم فهمیدند میتوانند کنار هم باشند، تأثیرش طوری باشد که آنها بتوانند در کنار هم این مشکلات را حل کنند.»
آنچه این روزها هنوز به وضوح دیده میشود، فضای خوشبینی است. بخصوص در میان جوانها که هنوز فرصت نکردهاند خود را درگیر «پیشبینیهای» تشویشآور کنند یا بدبینیهای آنها که میگویند «هیچ چیز عوض نشده». نگاه خیلی از آنها منطقی است:
هدا میگوید: «خیلی خوشبین هستم و فکر میکنم این قدم خیلی بزرگی به سمت جلو است و هر چه باشد، هشت سال گذشته مسلماً تکرار نمیشود و انشاالله به سمت باز شدن بیشتر فضا و رونق همهجوره در فضای جامعهی ایران پیش برویم. ولی فکر میکنم باید آهسته و به تدریج پیش برویم. حساسیت برانگیختن به ضرر ما خواهد بود و باید طور دیگری فضایی که الان وجود دارد را عوض کنیم.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر